از این خیمه به اون خیمه حیرونم کجایی مادر؟ بیسامون و پریشون و گریونم کجایی مادر؟ دور از چشمِ تَرِ سقّا میخونم کجایی مادر؟ (بعد پیمبر بعد حیدر بعد مادر و بعد برادر خداروشکر حسینو دارم)۲ حسین نبینم تو خیمه تنهایی حسین نبینم تو فکر فردایی نبینم رو خاک صحرایی مگه من مُردم؟! (حسین مهلاً مهلا حسین یابنالزهرا)۴ فردا عصری همین خیمه وقتی که آتیش میگیره طفلی میدَوه تو صحرا از وحشت دیگه میمیره زینب بین نامحرمها تنهایی اسیری میره تنهای تنها بین غمها تنهای تنها توی صحرا جون به لب تو رو به روی نیها خداروشکر حسینو دارم حسین نبینم که چشماتو بستی نگرونِ دخترت هستی بالا میره وقتی که دستی مگه من مُردم؟! (حسین مهلاً مهلا حسین یابنالزهرا)۴