از آب فرات محرومه حسین

از آب فرات محرومه حسین

[ وحید شکری ]
از آبِ فرات محرومه حسین
من داد می‌زنم مظلومه حسین

غصّه روی سرم ریخت
اشکِ چشمِ تَرَم ریخت
دنیای من تو بودی
دنیامو شمر به‌هم ریخت

تو رو تو قتلگاه بُرد
خولی سرت رو آه بُرد
بمیره اون‌که مَرکب
رو بدن تو راه بُرد

افتادی از رو قتلگاه
المُغَسَّلٌ بِدَمِ الجراح
خوردی نیزه از نیزه‌دار
المُغَسَّلٌ بِدَمِ الجراح

نظرات