اربعین قسمت خوبات شد و من جاموندم

اربعین قسمت خوبات شد و من جاموندم

[ مجتبی رمضانی ]
اربعین قسمت خوبات شد و من جاموندم
رفیقام یکی یکی رفتن و تنها موندم

من که کم نذاشتم این محرمی برا غمت
یه ماهه آواره‌ام تو ماتمِ محرمت

آقا من پیرهن مشکی یه ماهه که تنمه
خش داره صدام دلیلشم حسین گفتنمه

چی می‌شد منم صدا می‌کردی و میومدم
کم تو این شبا برا غمِ تو سینه نزدم

چی می‌شد منم تو اربعینِ بین الحرمین
خسته و زخمی بیام بگم دَخیلُکَ الحسین

عکس‌های رفقیامو می‌بینم و دق می‌کنم
شبا بعد روضه توی خونه هق هق می‌کنم

فکر نکن قهرم و با تو درد و دل نمی‌کنم
کربلام نرم بدون من تورو ول نمی‌کنم

راضی‌ام ازت، نه دلخوری دارم نه بغض و خشم
نوکری خوبه که هرچی بگه ارباب بگه چشم

من نیومدم حرم عیب نداره فدا سرت
من بمیرم برا زخمِ کفِ پای دخترت

نظرات