آه و واویلا چقدر کم شده این قدّ و بالا چه کردن با تو نامسلمونا، عبّاس این طرف دستات سر راهمه، اون طرف پاهات تنت بین دشمن شده خیرات، عبّاس هر چی که افتاده برمیدارم دوست ندارم اینجا جات بذارم یاد تن و تابوت حسنم وقتی که تیرها رو درمیارم بین این سر و صداها فقط میگم ای داد بیداد هر کاری میکنم تیر چرا از چشمت درنمیاد؟ یا اباالفضل، اباالفضل، داداش... **** سایهی سرها اَمانٌ مِنَ النّارِ معجرها بمون جانِ من پیش دخترها، عبّاس مَردِ مردایی پناه عزیزای زهرایی ندارم به غیر از تو سقّایی، عبّاس خیمه بدون تو در خطره بیتو میشه کار من یه سره منتظره این لشکر تو بری هر چی که داریم غارت ببَره غیرتُالله بلندشو، دیگه آب نمیخواد سکینه این زن و بچّهها رو ببَر بعد من تا مدینه یا اباالفضل، اباالفضل، داداش...