تو آرزوی لب سقّا، شریعه در خروشه

تو آرزوی لب سقّا، شریعه در خروشه

[ سید مجید بنی فاطمه ]
تو آرزوی لب سقّا، شریعه در خروشه 
هزار هزار چشمه‌ی خواهش زیر پاهاش می‌جوشه

دل پُر و زار می‌زنه، که ای تشنه‌لب تَر کن لب‌هاتو
شدم شبیه شوره‌زار، دارم می‌نوشم اشک چشماتو 
شعله به جون من نکش، بیا و نشکن جام دستاتو 

به من بگو وقتی بهم رسیدی
تو انعکاس موج من چی دیدی؟

(ای ساقی لب‌تشنگان اباالفضل)۲

******

از بس که دارد آبرو پیش خدا دستش
محشر شفاعت می‌کند از انبیأ دستش

عالم زده دستان خود بر دامن آن که
شد جایگاه بوسه‌ی دستِ خدا، دستش

اصلاً چرا باید به دست دیگری رو زد 
وقتی که دستم را گرفته بارها دستش

با دست خالی زائر از صحنش نخواهد رفت
حتی مسیحی را کند حاجت‌روا دستش

از گونه‌ی خیس محبان سرِ کویش
در بزم روضه جمع کرده اشک را دستش

شد کاشف‌الکربِ حسینِ فاطمه چشمش
شد حامل پرچم به دشت کربلا دستش 

دست از برادر برنخواهد داشت یک لحظه
حتی ابوفاضل اگر باشد جدا دستش

نظرات