
آخر محرّم و صفر دوباره دلمو تا مشهدالرّضا آوردم پیرهن مشکی و این شال عزامو به امانات درِ حرم سپردم خداحافظ، خداحافظ نوحهخون و سینهزنها خداحافظ، خداحافظ اجرتون با خودِ زهرا یک خونهم تو مشهد و یک خونهم تو کربلاست اربابم حسینه و سلطانم امام رضاست السّلطان اباالحسن... ***** هر کسی براتِ کربلا گرفته رفته مشهد از امام رضا گرفته چه شلوغه کنار پنجره فولاد گمونم باز یه مریض شفا گرفته حرم این خونواده شده قبله واسه مردم توی ایران میدرخشن شاهچراغ و مشهد و قم داره تاج سروری هرکی اینجا نوکره مزد زائرای تو با موسی ابن جعفره السّلطان اباالحسن... ***** دم سقّاخونهی تو یادم افتاد تشنهلب رو خاکا دست و پا زدی تو شبیه حسین و روضهی جَوونش علی اکبرتو صدا زدی تو سفرههای این دو ماهه جمع میشه با دست زهرا کاش ببینم سال دیگه باز محرّم رو ایشاالله یادت باشه که سه بار وعده دادی ای آقا من که اومدم تو هم وقت مُردنم بیا السّلطان اباالحسن...