سید مجید بنی فاطمه

مرا ببین و برای سفر شتاب مکن

1853
7
مرا ببین و برای سفر شتاب مکن
بیا و بر سر من خانه را خراب مکن

تمام حرف دلت را غروب با من گفت
و شرح سرخیِ خود را چه خوب با من گفت

حضور سادۀ احساس عشق بودی تو
مدار چرخش دستاس عشق بودی تو

پس از تو ثانیه‌هایم به چنگ دسداس است
و دانه‌های دلم زیر سنگ دسداس است

غمت چو دانه که فردا جوانه خواهد زد
هزار مرتبه‌ام تازیانه خواهد زد

هنوز هم به شفایت امید دارم من
میان شام عزا صبح عید دارم من

قبول کن که ز تنهاییم خبر داری
دلم به همره تو رفت، همسفر داری

مگر ز داغ پیمبر چقدر می‌گُذَرد
که باغ سبز تو را این شب خزان ببرد

مگر قرار نشد غمگسار من باشی
میان معرکه‌ها ذوالفقار من باشی

مگر نه قبل ورودم قیام می‌کردی
و گاه پیشتر از من سلام می‌کردی

ز جای خیز جواب سلام می‌خواهم
نگاه نیمه تمامت، تمام می‌خواهم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش