گوشه ی گودال گیر افتادی

گوشه ی گودال گیر افتادی ...
دست یه دجال گیر افتادی ...
خسته و بی حال گیر افتادی ...
ای وای ، ای وای ، ای وای برادر زینب ...
با سنگ می زنه شمر به موهای سرت ...
با چنگ می زنه تا تیغ می کشه ...
خواهرت اومده داره جیغ می کشه ...
پاشو برو قدم نزن دور و برش ...
حداقل پاتو نذار رو حنجرش ...
سید الغریب ، سید العطشان ، سید العریان ...
حسین ، حسین ، حسین ...

*****
زیر دست و پا گیر افتادی ...
بین نیزه ها گیر افتادی ...
کنج قتلگاه گیر افتادی ...
ای وای ، ای وای ، برادر زینب ...
کجا می برن حتی از پیروهن پاره نمی گذرن ...
چه بد می زنن ، چند نفر تازه نفس لگد می زنن
نیزه فرو کرده سنان تو دهنت ...
یه عده ای هم با عصا می زدنت ...
غریب گیر آوردنت ، غریب گیر آوردنت ...
غریب گیر آوردنت جلو چشم مادرت ...
جلو چشم دخترت ...
جلو چشم خواهرت با نیزه زد تو دهنت ...