سید حجت بحرالعلومی

کاش می‌گفتم شب جمعه‌ست

273
14
کاش می‌گفتم، شب جمعه‌است

مثلاً این که تو رو تشنه کشتن
سر فرصت، تو رو با دشنه کشتن

بارونه کربلا، وقتی که زهرا مهمونه کربلا
بارونه کربلا، وقتی که نوحه می‌خونه کربلا

غوغا می‌شه، بلوا می‌شه
مثله روزِ، عاشورا می‌شه

سر پیراهنت، پیرم کرد
از زندگی سیرم کرد

سر تو از سر، نی می‌افتاد
مادرت هی می‌افتاد
خواهرت هی می‌افتاد

حسین وای حسین...

به قصد غارت، همه چی مونو بردن
جلوی چشم، دخترا داغ می‌خوردن

بی محمل بردنم، چندتا لا ابالیِ قاتل بردنم
دست بسته، چهل منزل بردنم
نیزه نیزه، ناقه ناقه

ای وای از کربلا، پیکری افتاده بین قتلگاه
مونده زیر دست و پاها، ای وای از کربلا

ای وای از کربلا، می‌ره پایین و بلا نیزه‌ها
هر کسی که اومد، می‌زد بی هوا

ای وای از کربلا...

ای وای از کربلا، می‌زدن آقای ما رو از قفا
هر کسی که اومد، می‌زد بی هوا

آه ریختن رو سرش، می‌زدن پیش چشمای مادرش
نیزه بارون شد تو گودال پیکرش

آه ریختن رو سرش

آه از دست سنان، بی حیا می‌زد با دشنه تو دهان
ای امان از دست زجر و ساربان
آه از دست سنان

آه شمر از راه رسید، پیکر آقای ما رو می‌کشید
سر و لب تشنه از پشت سر می‌برید

آه انگشتو برید، یکی با نامردی ...
آه دوره کردنش، روبه روی مادر غارت کردنش
ته مقتل تنها گیر آوردنش

حسین جان...

آه غوغا شد به پا، نانجیبا ریختن بین خیمه‌ها
عمه‌ی سادات و کشتن بی‌صدا

تو رفتی دخترت، بهونه‌گیر شد
پرده نشین مرتضی، اسیر شد

به کی بگه درد و دلاشو زینب
همین‌قدر بگم، سه ساله پیر شد

قتلاً صبرا، یعنی واسه کشتنت حوصله کردن
قتلاً صبرا، دست و پا می‌زدی و ...

نیزه می‌رفت و بر می‌گشت، چشماش باز و بسته می‌شد
هر کس که تو مقتل اومد، اونقدر می‌زد خسته می‌شد

زود راحتش کنید، رو تنش پا نزارید کمتر اذیتش کنید
پیراهنش رو نه، میدونید کیه می‌خواید هتک حرمتش کنید

آی نامسلمونا، باید اول بکشید بعداً غارتش کنید

خنجر نمی‌بره، هیچ کسی قربونی رو تشنه سر نمی‌بره
هی ضربه می‌زنه، هیچ کسی این‌جوری سر از پیکر نمی‌بره
انصافتون کجاست؟ هیچ کس انگشتو واسه انگشتر نمی‌بُره

حسین جان...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش