چشمامو بارون کرده غم

(چشمامو بارون کرده غم صبری برام نمونده )۲
(دنیا دیگه کار منو به آخرش رسونده )۲

همه شهر می دونن هنوز فاطمه
از هر چی بدون تو دست می‌کشم

تو سی سالی که بی تو واسم گذشت
با یاد تو دارم نفس می‌کشم

بهار علی رو خزون زد شرر
از اون روزی که خدعه کرد اولی

هنوز یادمه اون روز شومی که
(تورو آتیشِ در گرفت از علی)۲

یادم هست که آتیش گرفت معجرت
تو افتاده بودی در هم رو سرت

غروروم رو له کردن اون لحظه که
(تورو می کشیدن جلو شوهرت)۲

بده یه زنو از حسد بزنند
بریزن سرش چهل تا مرد بزنند

ببندند دو دستاتو با کینه شون
(جلوت همسرت رو لگد بزنند)۲

وای وای خستم از این زمونه
وای وای نذار علی بمونه ...

(رفتی و رفت جون علی تو نیستی بی قرارم)۲
(هیبت من شکسته شد تو بودی ذوالفقارم)۲

تو که رفتی زهرا دیگه بعد تو
شدم نُقل حرفای این کوچه ها

تو نیستی ببینی تو این شهر غم
شد حرف علی حرف تو خونه‌ها

کجایی ببینی غم و دردمو
نمی‌دونی چه حرفی پشتم زدن

یه حرفایی می‌سوزونه آدمو
(میگن که تورو پیش چشمم زدن)۲

به زینب می‌گفتن این همسایه ها
دیدن که چی چی شد تو اون کوچه ها

درسته حسن حرفی از تو نگفت
ولی فهمیدم که چیه ماجرا

هنوز هم یه عده بدن با حسن
با خنده به زخمش نمک می‌زدن

شنیدم که می‌گفت همش زیر لب
چرا مادرم رو کتک می‌زدن

وای وای خستم از این زمونه
وای وای نذار علی بمونه ...

فاطمه جان امشب دلم دائم تو تاب و در تبه
(حالا که میام پیش تو غمم برای زینبه)۲

می‌گفت از سر شب بهم که بابا
چقدر اسم مادر رو هِی می‌بری

می‌گفت که دلم شور تو می‌زنه
میشه امشبو سمت مسجد نری

می‌میرم و زنده میشم هر دفعه
تا که راه میره روبروی چشام

همه غصه‌م اینه یه روز زینبو
اسیری میارن تو کوفه و شام

یه روزی همین کوفیا فاطمه
با خنده و مستی تو بازار همه

(میان معجر زینبو می‌برن
جلو چشمای ساقی علقمه)۲

میون یهودی‌ها تنها میشه
با حرمله و خولی همراه میشه

نگاه حرامه که تو کوچه ها
سهم زینبم بین مردا میشه
با حرمله و خولی همراه میشه

وای وای خستم از این زمونه
وای وای نذار علی بمونه ...