مسعود پیرایش

هنوز مسجد کوفه پر از نگاهش بود

847
7
هنوز مسجد کوفه پر از نگاهش بود
که روی منبر آن می‌نشست و صفا
خطابه‌هاش همه حرف حق ذات خدا

شکست فتنه و ظلمت حریم منبر را
گرفت راه خوش و مستقیم منبر را

به روی منبر کوفه نشسته ابنِ زیاد
خداش نگذرد و لعنت خدایش باد

که ای مَعاشرِ کوفه منم رسول یزید
که حکم کرده بیایم به کوفه‌ی تردید

حسین کیست به جز دردسر برای شما
حسین کیست به جز اختلاف‌های شما

شما که لایق یک زندگی بی‌دردید
چرا به دور حسینِ رسول می‌گردید

امیر گفته برای شماست بِیتُ المال
حرام چیست هَنیئاً لَکُم حَلال

حسین کیست به جز سدِّ راه آزادی
حسین چیست به غیر از گناه آزادی

از این به بعد درآیید در سَرای یزید
بدون آلِ علی جاودانه خوش باشید

حسین یار خوشی‌هایتان نخواهد شد
برای هیچ‌کسی آب و نان نخواهد شد

حسین دین و سیاست بهم گره زده است
حسین شادیتان را به غم گره زده است


ولی حسین نبود آن‌چه آن لَعین می‌گفت
صِراط بود و صین و نبی چنین می‌گفت

حسین مردِ خدا بود و حرفِ دین می‌گفت
خدا همیشه به این مرد آفرین می‌گفت

یقینِ مردمِ کوفه به شَک مُبَدَّل شد
دوباره کوفه‌ی بی‌آب مثل اول شد

که بعد خطبه‌ی مَنحوس اِبنِ مَرجانه
دل از حسین بُریدند خانه به خانه

خلاصه وعده‌ی پوچ و حرام بیتُ المال
کِشید خون خدا را به جانب گودال

دلِ نبیِ خدا را پر از غمش کردند
ببین به خاطر دِرهم چه دَرهَمَش کردند

حسین آمد و راهی به سمت کوفه نداشت
و ناگُزیر سرش را به خاکِ عَقر گذاشت

رسید کار به جایی که خون‌جگر شده بود
پناهِ مردمِ آواره در به در شده بود

رسید کرب و بلا خیمه‌ی غریبی زد
رسید کرب و بلا ناله‌ی عجیبی زد

که ای خدا به تو از غم پناه آوردم
برات از حرم خود سپاه آوردم

دل از حسین بُریدند و پس سرش را هم
از او اسیر گرفتند خواهرش را هم

حسین کشته‌ی لقمه‌حرام‌ها شده بود
اسیر هلهله‌ی بی‌مَرام‌ها شده بود

برای پَر زدنش لحظه می‌شمرد حسین
هزار و نهصد و پنجاه زخم خورد حسین

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش