
همه آه از جون و از دل میکِشن حنابندونه، همه کِل میکِشن دیگه هم قدِ عموش عباسِ آبآور شده گُلِ نوجوونِ زیبای حسن پَرپَر شده میریزن روی سرش سنگ به جای نقل و نبات سر نیزه کاری کرده نرسه به عموش صداش گُل بریزید که دلامون همه خونه یکی پاشه واسهی عزاش بخونه همه کِل بکشید عروسیمون عزا شد سرِ داماد از تنش دیگه جدا شد