حاج منصور ارضی

هر کس میان جمع عاشق‌ها سری دارد

1725
19
هر کس میان جمع عاشق‌ها سری دارد
با بردن نام شما، چشم تری دارد

او ظاهراً در مسجد و در روضه می‌آید
اما میان سینه، شوق دیگری دارد

اینجا مناجات شبانه، زندگی ساز است
هر شب چراغی در وجودش، گوهری دارد

ای عهده‌دار عاشقان خسته از سلطان
با تو دلم حال و هوای بهتری دارد

ما با کمیل هر شب جمعه حرم رفتیم
اغفرلنا گفتیم و دل بال و پری دارد

ما هر چه داریم از غبار چادر زهراست
آن چادری که قصه‌ی دردآوری دارد

هی در زدم ما را نجف بردند از مشهد
هر کس که زائر گشته رزق حیدری دارد

از هشتیه ایوان طلای هشتمین خورشید
تا قلب ایوان نجف، عاشق دری دارد

این در به سمت باغ انگور نجف باز است
زائر به این علت، دل دربه دری دارد

اهل شما هستیم و با این آستان محشور
نامت که می‌آید دل من محشری دارد

باب الجوادت مثل پایین پای شش گوشه است
آن گوشه غوغای علی اکبری دارد

در شام دفن میهمان ویژه‌اش مشهد
حجله به یادش گوشه‌ی هر معبری دارد

یابن الشبیب، جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب، جد مرا با عصا زدند

آتش به باغ هزار باد به باغ فدک زدند
یابن الشبیب عمه‌ی ما را کتک زدند

حسین...

وقتی شب جمعه بُنَی می‌رسد بر گوش
یعنی که بالای سر خود، مادری دارد

قاتل رسید و خنجرش را تیز کرد آنجا
خنجر برای پاره‌های حنجری دارد

بر روی تل، فریاد زد زینب که ای نامرد
این پیکر از حال رفته، خواهری دارد

با خنده‌ی خود ساربان بی حیا می‌گفت
در دست‌های خود عجب انگشتری دارد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش