نگاهشه که قبض روح میکنه

نگاهشه، که قَبضِ روح
می‌کنه کُلِّ لشکرو

داره تو رگ‌هاش اِرثِ شاهِ خِیبَرو
یادَ جَمَل رو باز تَداعی می‌کنه

(می‌زنه فریادِ اَنَابنُ‌الحیدرو) ۲

عَلَوی تَباره، گَرد و قُباری میشه تا
که قَدَم بزاره

همه می‌خونن که حسن، اومده دوباره
بَساطِ فِتنه رو به هَم زده با اِشاره

به نام نامیِ کِردِگار
به یادِ شمشیرِ ذوالفقار

که قاسم با یک ضربه چطور
درآورده از عَدو دَمار

(یاقاسم مدد یاقاسم) ۴

طَعمِ عسل داره لَبش
بَسکه یَل و باجَنَمه

توی مسیرِ عشق، ثابت قَدَمه
کنارِ عباس و علیِ‌بنِ‌حسین

(یک تَنه مِیدون‌دارِ این حَرَمه) ۲

ضربه‌هاش عَمیقه
به هم زده لشکرو با، این‌همه سَلیقه

اَزرَقو انداخته زمین، کمتر از دقیقه
ویران‌گرِ برقِ چشماش، که مثلِ حَریقه

(قَدَر قدرت، شاه و شَهسَوار
چنان حیدر شیرِ لافرار) ۲

که خشمت شد، آسمان‌خراش
درآورده از عَدو دَمار

(یاقاسم مدد یاقاسم) ۳