نص روایته این عین عبارته

نص روایته، این عین عبارته
قتلوک عطشانا ذبحوک عریانا

بدنت سه روز بین صحرا مونده
پلک تو هنوز روی نی وامونوه

دخترت چرا، پشت خارا مونده
همه رفتن و بی بی زهرا مونده

ای که حیوونای صحرا واسه تو گریه کردند
حتی ماهی های دریا واسه تو گریه کردند

انبیاء برای جسم بی سرت گریه کردند
اولیاء برا رگای حنجرت گریه کردند

این درد مقاتله، توضیح المسائله
ضبح ما آب میخواد، قربونی آب میخواد

لبت از عطش پاره پاره صد چاک
پیش چشم تو آب و می‌ریخت رو خاک

مسخرت می کرد، نا نجیب سفاک
خون خنجرش با لباست شد پاک

پیک نصرانی برا سوختن موت گریه کرده
موقع شستن خون از سر و روت گریه کرده

واسه تو یهودی تو بزم شراب گریه کرده
واسه حال زار زینب و رباب گریه کرده

دم دمای مغرب آیمون شد تیره
شمره ملعون داره موهات و میگیره

مادرت با گریه، صحنه رو میبینه
که به روی سینت، قاتلت میشینه

قربون صدازدنت، خیلی بی هوا زدنت
حالا که چادرمه، خاک دست و پازدنت