ندیدم هر چه می‌گردم یه دونه آشنا مادر

ندیدم هر چه می‌گردم یه دونه آشنا مادر
کسی این‌جا حواسش نیست به حال و روز ما مادر

کنار نیزه‌ها بودم که افتادی تُو آغوشم
هوامو داشته تُو کوچه به سنگ بی‌هوا مادر

لالا لالا، لالا لالا لالا لالا لالا...

*****

برای دیدن بچّه‌م سَنان با بچّه‌هاش اومد
تماشا کرد ما رو باز میونِ کوچه‌ها مادر

مَنو پشتِ سرِ نیزه‌ات به هر جا می‌بَرن با هم
می‌دونن که باید باشه همیشه بچّه با مادر

لالا لالا، لالا لالا لالا لالا لالا...

*****

زن شامی سرِ راهم به طفلش شیر می‌دادش
منم رد می‌شدم خوندم برای بچّه‌ها مادر

لالا لالا، لالا لالا لالا لالا لالا...

*****

ضعیفم کرده بی‌خوابی، نحیفم کرده غم خوردن
تنور خولی انداخته مَنو از اشتها مادر

عبایی که به روت بودش تُو جنسای حراجی بود
ولی دیدم که خونِت هست هنوزم رُو عبا مادر

به دستام این طنابه که نشه بردارمِت از راه
اگه یک دفعه افتادی به زیرِ دست و پا مادر

به نیزه‌دار گفتم که کمی هم استراحت کن
برای عمّه گفتم که گرفته دردِ پا مادر

صدای تارای صوتی‌ت هنوزم توی گوشم هست
شنیدم ضربِشو از دور سه شعبه خورد تا مادر

لالا لالا، لالا لالا لالا لالا لالا...

حسین وای...