محمدحسین پویانفر

مي خواهم از مدينه خداحافظی كنم

582
7
می‌خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم

از مردم مدینه، از این شهر، خسته‌ام
از روزگار و مردمِشان چشم بسته‌ام

مشکل شده‌است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عَجِّل وَفاتِ من

از حال و روز تب زده‌ام تاب رفته‌است
از چشم‌های خسته‌ی من خواب رفته‌است

سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من

سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته‌ام
از همسر غَریب خودم رو گرفته‌ام

سه ماه ونیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط

سه ماه و نیم پیکرِ افتاده می‌بَرم
خود را کشان کشان سر سجاده می‌بَرم

خود را برای پَر زدن آماده کرده‌ام
جوشن نوشته‌ام کفن آماده کرده‌ام

می‌خواهم از حَبیب، خداحافظی کنم
از حیدرِ غَریب خداحافظی کنم

خیلی شکسته پر شده‌ام اَلوِداع علی
آماده‌ی سفر شده‌ام اَلوِداع علی

نه سال سایه‌ات به سرم بود یا علی
نام تو ذکر هر سَحرم بود یا علی

نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه‌ی تو زندگی من چه خوب بود

نه سال در کنار تو من غَم نداشتم
چیزی میان زندگی‌ام کم نداشتم

نه سال بی‌قرار خلوص تو بوده‌ام
خانوم خانه‌ی تو، عروس تو بوده‌ام

من را ببخش می‌روم و می‌گُذارمت
(ای پاره پاره دل به خدا می‌سپارمت) ۴

شرمنده‌ام که غُسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت

امشب به بازو‌یم که رسیدی حلال کن
بر زخم پهلویم که رسیدی حلال کن

با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش

با استخوان شکسته مواجه شدی ببخش
با خون لَخته بسته مواجه شدی ببخش

مَرحَم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای قسل تَیَمُم بده مرا

در بود و درد بود و درد بود
زیر چشمش جای دست مرد بود

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش