سیدمهدی میرداماد

موّاج می‌شویم و به دریا نمی‌رسیم

3373
15
موّاج می‌شویم و به دریا نمی‌رسیم
پرواز می‌کنیم و به بالا نمی‌رسیم

این بال‌ها شبیه وبال‌اند ابترند
وقتی به سیر عالم معنا نمی‌رسیم

این چشم‌های تهی‌دست شاهدند
بی‌تو به جلوه‌زار تماشا نمی‌رسیم

تا بی‌کرانه‌های وجود خدایی‌ات
پر می‌کشیم روز و شب امّا نمی‌رسیم

باشد اگر تمام جهان زیرپای ما
حتّی به اوج بال تو آقا نمی‌رسیم

این زخم‌ها نشانه تفسیر فقر ماست
شیدا شدن میان صفات تو سهم ماست

دنیا تو را چگونه بفهمد که برتری؟
از مرز عقل‌های زمینی فراتری

ای بی‌کرانه لایَتَناهی‌ست وصف تو
آیینه صفات الهی‌ست وصف تو

مبهوت جلوه‌های جمالت کمیت‌ها
کی می‌رسد به درک کمال تو بیت‌ها ؟

ای با شکوه از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانه‌ی عرض ارادت است

هفت آسمان به درک حضورت نمی‌رسد
خورشید تا کرانه‌ی نورت نمی‌رسد

محراب را که عرصه‌ی معراج می‌کنی
جبریل هم به گرد عبورت نمی‌رسد

چشم مدینه مات سلوک دمادمت
بوی بهشت میوزد از خاک مقدمت

محو خودت تمام سماوات می‌کنی
از بس که عاشقانه مناجات می‌کنی

آقا کلیم طور تمنّا شدیم و بعد
دلتنگ چشم‌های مسیحا شدیم و بعد

مثل نسیم دربه‌در کوچه‌ها شدیم
با چهره محمّدیت آشنا شدیم

ای مظهر فضائل پیغمبر خدا
آئینه‌ی شمائل پیغمبر خدا

شایسته‌ی سلام و تهییات احمدی
احیا کننده‌ی کلمات محمدی

نور علی و فاطمه در تار و پود توست
نور حسین و علم حسن در وجود توست

قرآن همیشه آینه‌ی تو انیس توست
تصویر بی‌کران معانی حدیث توست

قلبش هزار چشمه‌ی نور معارف است
هرکس به آیه‌های مقام تو عارف است

روشن‌ترین ادلّه‌ی علمی‌ست سیره‌ات
وقتی که حجّتند به عالم عشیره‌ات

هرکس که تا حضور تو راهی ‌نمی‌شود
علمش بجز میان تباهی نمی‌شود

هر قطره‌ای به محضر دریا نمی‌رسد
سرچشمه‌ی علوم الهی نمی‌شود

بی‌بهره است از تو و انفاس قدسیت
اندیشه‌ای که لایتناهی نمی‌شود

جابر شدن زراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمی‌شود

کون و مکان اداره شود با اراده‌ات
عالم دخیل بسته به نعلین ساده‌ات

فردوس دل اسیر خیل تو می‌شود
دل محو حسن و راز جمال تو می‌شود

دریا با نگاه رحیمت دل مرا
وقتی که بی‌قرار وصال تو می‌شود

یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا
تا بیکرانه‌ی ملکوتت ببر مرا

سائل کنار ساحل لطفت چگونه است؟
دستان با سخاوت دریا نمونه است

من را که مبتلای خودت می‌کنی بس است
اصلاً مرا گدای خودت می‌کنی بس است

قلب مرا زبند تعلق رها و بس
دلبسته‌ی خدای خودت می‌کنی بس است

درخلوت نماز شبت مثل فاطمه
شایسته‌ی دعای خودت می‌کنی بس است

شبهای جمعه سمت مدینه که می‌روی
دلتنگ کربلای خودت می‌کنی بس است

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش