حاج حسین سازور

آن قمر که هر کسی تحت لوایش بیمه بود

1166
4
من بی‌برادر شده‌ام، چرا مرا هو می‌کنید؟!
..‌.
آن قمر که هر کسی تحت لوایش بیمه بود
قدّ و بالایش کنار نهر، نیمه نیمه بود

عبد را با دوری از ارباب کُشتن راحت است
ساقیِ بی‌آب را با آب کُشتن راحت است

بخت آل الله با افتادنش بَر خواب رفت
مَشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت

تیر و گرز آهنین، ماندم کدامش قاتل است!
یک نفر بی‌دست از مَرکب بیفتد مشکل است

چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیرها را در تَنَش یک یک شکستند و سپس

روی جسمش نیزه‌ها کار زیادی می‌کنند
لاابالی‌های کوفه رقص شادی می‌کنند

مادرش کو تا ببیند چشم عبّاسش تَر است؟!
پیکر عبّاس حالا از علَم کوچک‌تر است

علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است

گریه‌ی آقا بلند و خنده‌ی لشکر بلند
طبل کوفی‌ها بلند و ناله‌ی مادر بلند

کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سرِ او را ببندد زودتر

نه علی‌اکبر، نه عبّاس، نه قاسم، نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصّه و دلواپسی

خیمه بی‌عبّاس شد، حال زنانش مضطرب است
اوّلین بار است زینب غصّه‌دارِ معجر است

ساقیِ بی‌دست پا شو، خواهرت آشفته است
با رُباب و امّ لیلا از اسیری گفته است

*****

(تا که زینب واردِ بزم یزید شد
بَر روی نِی محاسن سقّا سفید شد)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش