حاج حسن خلج

مصرع ناقص من

808
10
مصرع ناقص من، کاش که کامل می‌شد
شعر در وصف تو، از سوی تو نازل می‌شد

شعر در شأن تو شرمنده، به همراهم نیست
واژه در دست من آن‌گونه، که می‌خواهم نیست

من که حیران تو، حیران توام می‌دانم
نه فقط من، که در این دایره سرگردانم

همه‌ی عالم و آدم، به تو می‌اندیشد
شک ندارم که خدا هم، به تو می‌اندیشد

کعبه از راز جهان، راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا، نقطه‌ی بسم الله است

کعبه وقتی که در آغوش خودش، یوسف دید
خود زلیخا شد و خود، پیرهن صبر درید

کعبه بر سینه‌ی خود، نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه‌ی شیراز، کم آورد، نوشت

ناگهان پرده برانداخته‌ای، یعنی چه؟
مست از خانه برون تاخته‌ای، یعنی چه؟

راز خلقت همه پنهان شده، در عین علی ست
کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا، از تو قدَر می‌گوید
ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر، می‌گوید

ای علی، تو قدر این دل را بدان
وان یَکاد و چار قُل، بر آن بخوان

می‌رسد دست شکوه تو، به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو، هُبوط

نه بشر توانمش گفت، نه خدا توانمش خواند
متحیرم چه نامم

نه فقط دست زمین از تو، تو را می‌خواهد
سالیانی ست که معراج خدا، می‌خواهد

زیر پای تو، به زانوی ادب بنشیند
لحظه‌ای جای یتیمان عرب، بنشیند

دم به دم عمر تو، تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو، تفریح خدا بود علی

وای اگر، تیغ دو دم را به کمر می‌بستی
وای اگر پارچه‌ی زرد، به سر می‌بستی

در هوا تیغ دو دم، نعره‌ی هو هو می‌زد
نعره‌ی حیدریه، أینَ تَفرو می‌زد

در خروش امده است، خشم علی
خون گرفته‌است، هر دو چشم علی

به خداوندی خدای احد، آهنی گر بر این زمین برسد
لب تیغ منو دمار شما، وای بر حال و روزگار شما

آنقدر می‌کشم ز جمع شما
تا که دریا شود این صحرا

از من خون‌جگر چه می‌خواهید؟
دست از قبرش هم بر نمی‌دارید

سرگشته بانوان، وسط آتش خیال
چون در میان آب، نقوش ستاره‌ها

اطفال خردسال، ز اطراف خیمه‌ها
هر سو دوان

انگشت رفت، از پی انگشتری به باد
شد گوش‌ها دریده، پی گوش‌واره‌ها

هر چه شد، بین در و دیوار شد

انکار خدای ازلی نتوان کرد
تفریق رسول از ولی، نتوان کرد

ماتم که علی را به چه تشبیه کنم؟
تشبیه علی، به جز علی نتوان کرد

(یا علی یا علی، مالک کل دلی
نام زیبای تو شد،رافع هر مشکلی)۲

یا علی یا مولا، ای نگار زهرا
یا حیدر یا حیدر، یا مرتضی

من علی‌ام که دلم واهمه از غم نکند
تا بوَد فاطمه کَس پشت مرا خم نکند

کم بوَد عمر دو صد نوح، اگر دست اجل
سایه‌ی فاطمه را از سر من کم نکند

این سخن ورد زبان‌ها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد

ای به خاتم نگین، قبله‌ی اهل یقین
ذکر هر مؤمن بود، یا امیرالمؤمنین

یا علی یا علی، دست ما دامان تو...

ای صفا ای کرَم، چشم ما احسان تو

ای بلند مهربان با پست‌ها
دست خالی رد نکن، این دست‌ها

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش