مشک پارتو

مشک پارتو، دو تا چشمای پر ستارتو
گل زخمای بی شمارتو، می‌بوسم

خون دیدتو، میون ابروی کشیدتو
عزیزم دستای بریدتو، می‌بوسم

تو رو می‌بوسم، که پاشی
نباید از من جدا شی

نمی‌ره دشمن به خیمه
تا وقتی که زنده باشی

علمدار، بازم علم رو بردار
حسین و تنها نگذار
پاشو اباالفضل

علمدار، به اشک چشمای من
داره می‌خنده دشمن
پاشو اباالفضل

(علمدار، یا ساقی العطاشا)۳

تا سرت شکست
تا بازوی آب‌آورت شکست
تو خیمه قلب خواهرت شکست
اباالفضل

بی کس حرم
بدون تو دلواپسه حرم
نباشی پاشون می‌رسه حرم

غم زینب کشته ما رو، که جمع کرده دخترا رو
داره محکم‌تر می‌بنده، گره‌های معجرا رو

بعد از تو، امون نداره خیمه
تموم کار خیمه، پاشو اباالفضل

بعد از تو، تنم به غارت می‌ره
زینب اسارت می‌ره

(حسین)۳

گرفته مادرت زهرا، سرم را روی دامانش
تماشا می‌کنم با چشم خود، روی کبودش را

(حسین جانم)۳

چرا مادر نمی‌خوابی، چرا اینگونه بی‌تابی
گمانم تشنه‌ی ابی، علی‌اصغر لالا لالا

علی اصغر لالا لا لا