علی اکبر حائری

نذار قسَم به چادر خاکیِ زهرا بکِشه

530
2
نذار قسَم به چادر خاکیِ زهرا بکِشه
نذار بلای بچّه‌هام مثل داداش حَسن بشه

بذار برن شهید بشن، خواهشمه فقط همین
اینا می‌میرن اگه من با سَر بیفتم رُو زمین

یادته حسن
هِی می‌گفت سخته ببینی مادرت رو می‌زنن؟
هِق هِق می‌کنن
اینا از شنیدنِ مدینه هم دِق می‌کنن

عونم می‌میره
ببینه اگه که چادر من آتیش می‌گیره
این محمّدم
رو نذار ببینه که زیرِ ضرب لگدم
...
یک نفری داره دو تا بدنو با هم می‌کِشه
خواهر نمیاد که یه وقت حسین شرمنده نشه

کشیده می‌شه رُو زمین پاهای این دسته‌گُلا
انگاری دسته‌جمعی ریختن سَرشون اراذلا

این روضه‌مونه
یه تَنه دو تا بدن رو تا حرَم می‌رسونه
یه جای دیگه‌م
هر کاری کرد نشد علیِ اکبرو می‌گم

خونه رُو لبا
پسرش رو تیکّه تیکّه می‌چینه روی عبا
می‌ریزه ولی
همه‌ی دشت شده علی علی علی علی
...
هم خواهر و هم برادر
دیدن داغِ دو تا پسر

محمّد و عون از خواهر
علی اصغر، علی اکبر

*****

(ما پرده‌نشینان حرَم را چه به بازار؟!
از دستت اباالفضل گِله دارم)
...
(کار از کار گذشت
زینب از کوچه و بازار گذشت)
...
(یک نفر بود و یک نفر زینب
صد نفر می‌زدند زینب را)
...
(من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
کت بسته مرا گرفت و بردند
آقا وسطِ شراب‌خانه)
...
(زنده بودی و انگشتو بُرید)
...
(مرا بیمار بردند
کجا بودی به چه وضعی مرا بازار بردند)
...
(بیا به شام بگو که عزیز یعنی چه
بگو کِشیدنِ ناز مریض یعنی چه
بیا پدر که من امشب جواب می‌خواهم
بگو پدر که ببینم مریض یعنی چه)
...
(هر چه او بیش‌تر نفَس می‌زد
بیش‌تر می‌زدند زینب را)
...
(چطوری من پَرمو بلند کنم؟
از زمین مادرمو بلند کنم
توی کوچه زدنش روم نمی‌شه
جلو مَردُم سَرمو بلند کنم)
...
(گناه می‌کنن، زهرامو می‌زنن نگاه می‌کنن
پناهو زدن، دسته‌جمعی زنِ پا به ماه رو زدن)
...
(علی با بودنِ من سیلی و کوچه
یک اتفاق غیرِ ممکن بود

حیدر چرا تابوت می‌سازی
این چوب گهواره‌ی محسن بود)
...
(دنیام فاطمه
می‌خوای داد بزنم تا همه بدونن تنهام فاطمه
نمی‌تونم بایستم رُو پاهام از اون روز فاطمه)
...
(ممنونم اگر نروی
می‌میرم اگر بروی)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش