کربلایی نریمان پناهی

غریب گیر آوردنت

62378
924
غریب گیر آوردنت
تشنه سر بریدنت

رد شدن از رو بدنت
با هرچی می‌شد زدنت

جلو چشای خواهرت
غریب گیر آوردنت

یکی بی‌هوا می‌زد
یکی با عصا می‌زد

یه مادری صدا می‌زد
غریب گیر آوردنت

بریدم و خمیدم و
بدون پیرهن تو رو که دیدم و

به خاک و خون تپیدم و
چادرمو روی تنت کشیدم و

خیمه‌رو تا گودال همش دویدم، بریدم
نیزه رو بیرون از تنت کشیدم، بریدم

نشستم و شکستم و
نگاه بکن نیزه بریده دستمو

ببین حسین که خستمو
موند تو دلم زخم تو رو نبستم و

امونمو توونمو
بریده بود رگ بریده جونمو

باغ پر از خزونمو
فاضله الرشیده‌ی کمونمو
*
انگار اومد بر، قلب من فرود
خنجری که سرت رو از پیکرت ربود

گویی که سر از تنت برید
فکری به حال زینب نکرده بود

رگ‌هاتو می‌بوسم
تو رو خدا دست و پا نزن

نذار که ببینه
انقدر مادرو صدا نزن

غریب مادر...
عزیز خواهر...

خواهر تو شد نصف جون تو
می‌رسه بر مشامم بوی خون تو

چیزی نمونده از تنت ولی
من رو به قبله می‌ذارم استخونت رو

مرکب‌ها رسیدند، مرکب‌ها رسیدند
هند جگرخوار اومده
دوباره به یاد مسمار افتاده
*
پشت آن در مادر افتاده
به روی او یک در افتاده

مادر افتاده، پسر افتاده
حیدر افتاده، زینب افتاده

تَهِ گودال پیکر افتاده
خنجر افتاده، حنجر افتاده، خواهر افتاده

از روی نیزه یک سر افتاده
اصغر افتاده، اکبر افتاده، پدر افتاده، پسر افتاده

از روی ناقه دختر افتاده
عمه افتاده، دختر افتاده

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش