سیدرضا نریمانی

غروب و دلتنگی چشم به خورشید میدوزه

2502
23
(غروب و دلتنگی، چشم به خورشید می‌دوزه
تو این همه غربت، دلم براتون می‌سوزه) 2

نبردی از حرم، نصیبی
بالاسرِ تو نیست، حبیبی

تو شهر جدّتم غریبی
امام باقر، امام باقر

(غریبی و یه خادم و، یه پرده داری نداری
این شبا حتی یه نفر، زائری داری نداری) 2

تو مدینه یه روضه و، یه عزاداری نداری
حتی کنار خاکتم، شمع مزاری نداری

یا مظلوم، امام باقر ۳
******

می‌سوزه قلبم چون، دلم پر از رنج و درده 2
الهی اون روزا، بره دیگه بر نگرده

روزی که شمر دلارو خون، کرد
خون به دل پیر و جوون، کرد

نیزه‌ای شاه‌و سرنگون، کرد
ای‌وای از این غم، ای‌وای از این غم

مگه یادم میره عمو، به علقمه رفت نیومد
علیِ اکبر زیر لب، با زمزمه رفت نیومد

وقتی که شیرخوار وسطِ، اون همهمه رفت نیومد
نفس ارباب جلو چشم فاطمه رفت نیومد

وایلا، آه و واویلا 3
******

چه‌جور بخونم باز، مصیبت کربلا رو 2
مهمونیِ کاخ و، سرِ تو تشت طلا رو

یکی یه چوب خیزرون، داشت
رو لبشم زخم زبون، داشت

چشمای ما با گریه خون، داشت
ای‌وای از این غم، ای‌وای از این غم

همه تماشا اومدن، دور ماها غلغله بود
نشد بایستم روی پام، چون کف پام آبله بود

عمه رو میزدن ولی، بین ماها فاصله بود
نشد سپر شم من براش، به گردنم سلسله بود

وایلا، آه و واویلا 3
******

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش