شعله ی نامردی دشمن سرکش باشد

شعله ی نامردی دشمن سرکش باشد ...
خیز و ببین بین خیامت آتش باشد ...
برخیز ، بی تو و عباس آه ، محرم آل الله آتش و دود است ...
برخیز از دل گودالت صورت اطفالت سرخ و کبود است ...
انظر الی دیگر نگویم ز معجر ...
زینب مضطرم من ، برادر برادر ...
خم شده دیگر قد زینب از ماتم ها ...
دور مرا بی تو گرفتن نامحرم ها ...
وای وای شام غریبان است ...
خیمه پریشان است بی کس و تنها ...
وای وای وقت اسارت شد ...
بی تو جسارت شد بر همه زن ها ...
رفتی و خورده ام تازیانه ز لشکر ...
زینب مضطرم من ، برادر برادر ...
سوی حرم بی تو چگونه برگردم من ؟
جسم تو را در دل گودال گم کردم من ...
برخیز ، ای تن صد پاره ...
خواهرت آواره گشته در این دشت ...
برخیز ، ای بدن پامال ...
از چه در این گودال جسم تو برگشت ...
این بدن که باشد که افتاده بی سر ...
زینب مضطرم من ، برادر برادر ...