شب تجلی عشق و عقیده‌ست امشب

شب تجلی عشق و عقیده‌ست امشب

[ سید محمد نبوی ]
شَب تجلی عشق و عقیده‌ست، اِمشب
شَب ظهور هزاران سپیده‌ست، اِمشب

به پاس مقدم این گل، نثار کن صلوات
که درخور صلواتی، حمیده‌ست اِمشب

نازل شده خیر و برکاتی دیگر
آورده خدا شاخ نباتی دیگر

بر قلب پیمبر، صلواتی بفرست
بر حضرت صادق، صلواتی دیگر

(به نام قبله شاه نجف، به نام نبی) ۲
منم غلام علی و منم غلام نبی

علی و فاطمه، داماد و دخترش هستند
چه بیش ازین بنویسیم از مقام نَبی

نوشته اند، سخن گفته در شب معراج
خدا به لهجه ی حیدر، به احترام نَبی

(به آنکه تهمت هَذیان به او زده لعنت) ۲
همیشه وحی گره خورده با کلام نَبی

(بگو به دشمن حیدر، خدا خدا نکند) ۲
(علی علی است مناجات صبح و شام نَبی) ۲

بگو که اشهد انَّ علی ولی الله
بگیر هر چه که خواهی تو از رسول الله

سلام حضرت ِاز درک ما فراترها
سلام سایه بالاسر اَبوذرها

به جز تو نیست کسی در جهان علی پرور
به جز تو نیست کسی سید پیمبرها

تو با علی و خدیجه قیامتی کردید
که نیست تا ابدالدهر کار لشکرها

جماعتی که همه دشمنان هم بودند
شدند با هنرت خواهر و برادرها

هنوز هم که هنوز است نام فاطمه ات
نشانده لرزه به جان تمام اَبترها

بزرگ و کوچک نسلت تمام، سلطانند
غلام خانه ی این قوم تاجدارانند

تو نور عالم امکان، تو ماه تابانی
تو قبله ای، تو مرادی، تو جان جانانی

تو با وفا، تو خدای مکارم اخلاق
تو قبله گاهِ تمامی مهربانانی

(به آشنا، به غریبه، به کافر و مومن) ۲
رسیده بخشش و لطفت تو مثل بارانی

تو آن شهنشهِ خاکیِ روزگاری که
نه حاجبی به سرایت بُوَد، نه دربانی

بزرگواری و کارَت عطای بی‌منت
غم دل همگان را نگفته می دانی

به یُمنِ مَقدم تو، بتکده مصلا شد
زمین ز خواب زمستانی ِخودش، پا شد

جهان برای همیشه است آرزومندت
شده هوایی ِ شصت و سه سال لبخندت

چه ساده عاشق خود کرده ای دو عالم را
یگانه‌ای و زمانه ندیده، مانندت

خدا ز دامن تو دست من جدا نکند
خدا رهام نگرداند هرگز از بندت

هزار شکر که مدیون صادقت هستم
ره نجات به من یاد داده فرزندت

همان که خواسته ای شد، مسیر عاشقی‌ام
هزار شکر خدا را امام صادقی ام

همیشه بر سر این سفره میهمان هستم
همیشه شامل این لطف بی کران هستم

نه دلبریست مرا جز نوادگان شما
نه جیره خوار و فدائی این و آن هستم

بگو چه بهتر ازین خواهم از تو من دیگر
به زیر سایه‌ی زهرای مهربان، هستم

شنیده ام که تویی عاشق حسینی ها
منم همان که رفیق حسینتان هستم

به جان فاطمه آقا بیا و کاری کن
شوم شهید ِحسین ِتو تا جوان هستم

(درین زمانه که دلسوز و تکیه گاهی نیست) ۲
««به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست»»

نظرات