حاج منصور ارضی

(شب بیست و چهارم) باز کن در به روی سائل هجران دیده

1844
5
باز کن در به روی سائل هجران دیده
این منم بنده‌ی آلوده‌ی خسران دیده

پاک کن اشک مرا بغلم کن یا رب
عبد سَرخورده محبّت زِ کریمان دیده

دستم از دست تو وا شد که چنین گُم شده‌ام
چقدر حادثه این کودک گریان دیده

نفس سرکش چه بلایی که نیاورد سرم
هیچ‌کس مثل من این‌گونه پشیمان دیده

چشم‌پوشی زِ خطا مَسلک اهل کَرَم است
هر چه بد کرده گدا بازهم احسان دیده

غرق عُصیان شده بودیم که زهرا آمد
شیعه از چادر او خیر فراوان دیده

گرچه گیریم رضا ضامن ما خواهد شد
لطف‌ها نوکر از آقای خراسان دیده

زیر و رو کن دل آلوده‌ی ما را به علی
ذکر او را لب‌ما آیه‌ی قرآن دیده

پای ما را بکشانید به ایوان نجف
این‌گدا بندگی‌اش را دَم ایوان دیده

لحَد آخرما دست امیر نجف است
دفن ما را خود شاهنشه خوبان دیده

بی‌قراریم به ما رزق حرم را بدهید
نوکرش هر چه که دیده است زِ هجران دیده

آب می‌خواست که شمر آمد و او را چرخاند
خنجری را لب پا خورده‌ی عطشان دیده

کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد
خواهری جسم پر از نیزه عریان دیده

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش