حاج منصور ارضی

(شب بیست و پنجم)عاشقم کردی نمی‌گویم که دل‌خونم نکن

2094
18
عاشقم کردی نمی‌گویم که دل‌خونم نکن
آخرین شب‌های مهمانی است بیرونم نکن

بازهم با غفلتم شب را سحر کردم ببخش
از شب قدر تو جا ماندم ضرر کردم ببخش

آخرش دست گدا بر میوه‌ی طوبی رسید
راه را گم کرده بودم باز هم زهرا رسید

کیمیا می‌خواستم او خاک چادر را تکاند
مادری کرد و کنار سفره‌اش من‌ را نشاند

هرچه بد باشم ولی مادر به من وابسته است
گرچه من توبه شکستم او دلم نشکسته است

من که با بی آبرویی آمدم در می‌زنم
دست خالی چنگ بر دامان حیدر می‌زنم

هر چه من گفتم خطا کردم گنه‌کارم ندید
با تمام آبروریزی علی من را خرید

گفت در دستان من پرونده‌ی جاری توست
اسم غفّار خدا قبل از گنه‌کاری توست

پست بودم آبرودار محل کرده مرا
با لباس پاره‌ام مولا بغل کرده مرا

ای خدا ای کاش امشب تا سحر کاری کنی
آب باران نجف را بر سرم جاری کنی

قفل بر پایم بزن تا قفل آهم بشکند
تیشه بر جانم بزن قلب سیاهم بشکند

اشکِ کم اینجا برات صد برابر می‌دهد
روزی‌ام را حضرت موسی بن جعفر می‌دهد

بر سر این روزه‌دار از چه بلا آورده‌اند
پیکرش را روی تخته پاره آورده‌اند

استخوانش با عبای پاره‌اش درگیر بود
لحظه‌های آخری هم بر تنش زنجیر بود

من فدای آن کسی که دخترش حیران نشد
روی پل تشییع شد اما تنش عریان نشد

درد دل می‌کرد آقای غریبم با حسین
فاطمه پشت جنازه داد می‌زد یا حسین

پاره پاره ذکر یا رب زیر پا افتاده بود
مصحف قرآن زینب زیر پا افتاده بود

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش