حاج منصور ارضی

(شب بیست و ششم) خرابِ گریه‌های بی‌حدم باز

2390
13
خرابِ گریه‌های بی‌حدم باز
غرورم را شکستم آمدم باز

مزاحم نیستم که در زدم باز
شنیدم که کسی می‌خواهدم باز

حسین وقتی که دستم را بگیرد
خدا این عبد بد را می‌پذیرد

فقیرم مضطرم بی‌بند و بارم
گرفتارم زمین افتاده بارم

علیرغم گناه بی‌شمارم
دم افطار حسین آمد کنارم

فقیرم دست‌گیرم یاحسین است
اجرنا یا مجیرم یاحسین است

اگر شیطانِ نفسم در کمین است
اگر با درد جان‌ِ من عجین است

اگر این بنده با غم هم‌نشین است
خریدارم امیرالمؤمنین است

دوباره حاجت ما را روا کن
نجف را روزی اهل بُکا کن

به جز گریه تقاضایی ندارم
به جز عفّت تمنایی ندارم

در این پرونده امضایی ندارن
جز این‌ مهمانسرا جایی ندارم

به این بی‌آبرو دیگر نخندید
در مِی‌خانه را بر من نبندید

نشستی دور سفره پیش مهمان
ولی هر شب شدم از تو گریزان

پشیمانم پشیمانم پشیمان
منم شرمنده‌ی شاه خراسان

رسیده بارها سلطان به دادم
به داد من که مجنون الجوادم

به زخم سینه‌اش با خون دوا زد
میان حجره‌ی خود دست و پا زد

رضا را لحظه‌ی آخر صدا زد
فقط ناله زِ داغ کربلا زد

کنیزان خون به جان شهر کردند
جوانی را به کامش زهر کردند

اگر چه دیده از یارش خسارت
اگر چه شد به این آقا جسارت

نرفته خواهرش بی او اسارت
ندیده در میان حجره غارت

زِ آه کربلا می‌شد لبالب
در این روضه گریزی زد به زینب

صدا زد خواهرت را پیر کردی
به میدان رفتی امّا دیر کردی

به چنگ‌ گرگ‌هاشان گیر کردی
تو را نشناختم تغییر کردی

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش