باید ازم بپرسن این روزا، هنوز دوستش داری

باید ازم بپرسن این روزا، هنوز دوستش داری
چی گرفتی از این سنیه زدن، از این عزاداری
آخه روضه می‌ری تو این گرفتاری

آره دوستش دارم، مثل قدیما
آره غلامشم، برا همیشه
بگو که زندگی بدون این عشق، مگه زندگی می‌شه

دنیای منه
امام حسین بزرگتر از دردای منه...

مگه امام حسین و دوست داریم برای دنیامون
مگه روضه میای فقط برا دوای دردامون
خیلی وقته حسین، رفیقه باهامون

اگه رفیق اونه که تا دم مرگ
می‌گرده صبح و شب دور و بر تو
یکی و می‌شناسم که بعد مرگم، می‌شه هم سفر تو

دنیای منه
امام حسین همسفر فردای منه...

حسین آقام، همه میرن تو می‌مونی برام...

رعنای حرم لیلای حرم پسرم پسرم پسرم
بی تو چه کنه، بابای حرم، پسرم پسرم پسرم

نبود افت به باغ ما بزند
پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند

به روی دست و پا، پیری اشاره می‌کند هر سو
علی این جاست یا این جاست یا این جاست

قرار بود که از شانه بار برداری
نه روی شانه‌ی بابا به خیمه برگردی

چقد صدات زدم جواب ندادی
پاشو عمه را ببر سمت حرم علی جان
لشکر کوفه و شامند همه غرق شادی

خواهرم بین ارازلا، پر نامحرم اینجا اکبر
خبر شهادت تو رو، چجوری بدم به لیلا اکبر

من زحمتی دارم ابالفضلم، تو هم با من بگرد
من که خیلی گشتم اما بیش از این پیدا نشد

حسین...