پسر نور نگاه مادره

(پسر پشت و پناه مادره)۲
(پسر نور نگاه مادره)۲

(وای از آسمونِ بی‌ستاره
وای از مادری که بی‌قراره

وای از سینه‌ای که غرق آهه
وای از ناله‌ای که گریه داره)۲

(دیگر مرا ام‌البنین نخوانید)۲
(زیرا که من دیگر پسر ندارم)۳

میگن یه روضه‌ای به پا شده
میگن بابا دیگه تنها شده

(میگن دست عمو جدا شده)۲
بابا دیگه تنها شده

وای از پیکر در خون نشسته
وای از مشک پاره چشم بسته

وای از ناله‌های اهل خیمه
با چشمای گریون و دلشکسته

(سقای دشت کربلا ابالفضل، ابالفضل)۲
دستش شده از تن جدا ابالفضل، ابالفضل

پدر غرق غمِ برادره
پدر دیگه بدون لشکره
(پدر حالا غریب مادره)۲

وای از خیمه‌ای که چشم براهه
وای از تشنه‌ای که بی‌سپاهه

وای از مادری که قد کمونه
(تنها روضه‌خون قتلگاهه)۲

(اگر کشتن چرا آبت ندادن)۲
چرا زان دُر نایابت ندادن

اگر کشتن چرا خاکت نکردن
(کفن بر جسم صدچاکت نکردن)۲