
سائلی بر لب خود، ذکر خدایا دارد کرَمت را دل بیچاره، تمنا دارد تو همان رب کریمی که همه میدانند با گنهکار گرفتار، مدارا دارد نالهی عبد گنهکار و نگاه لطف و کرم هر شبت ای یار، تماشا دارد این چه ماهیست، که حتی دل آلودهی من هوس رفتن تا عرش معلی دارد دست پر آمدهام، بار گنه آوردم چه کسی محضر تو، قدرت حاشا دارد صید دنیا نشود نوکر حیدر هرگز که هوای دل ما را، خود مولا دارد از نمازم همه دم بوی حسین میآید چون که سجادهی من، تربت اعلی دارد یا حسن گفتهام و پیش کریم آمدهام ذکر زیبای حسن، معجز عیسی دارد جان عالم به فدای دل بیتاب حسن در دلش روضهی ناخواندهی زهرا دارد هر سر موی سفیدش به خداوند قسم خبر از قصهی آن کوچهی غمها دارد