زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
476
2
- ذاکر: حنیف طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت علی اصغر (ع)
- مناسبت: شب هفتم محرم
- سال: 1403
زان تشنگان هنوز به عَیّوق میرسد
فریاد العطش ز بیابانِ کربلا میرسد
بودند دیو و دَد همه سیراب و
میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
از آب هم مضايقه کردند کوفيان
خوش داشتند حُرمت مهمان کربلا
*****
آزادگان عالَم و مردان روزگار
شیرانِ شَرزه جمله به میدانِ کارزار
در مکتب حسینِ علی خواندهاند و بَس
درس شجاعت و شرف و عزّت و وقار
گردن، به بندِ بندگیِ کَس نمینهند
گر زیر تیغ دشمن و گر بر فرازِ دار
دنیا به دیدهی دلشان، پَست و بیبهاست
نام نکوی مرد، بِه از قصر زرنگار
خرد و کلان، چو دایره بر گرد هم زنند
از محور آورند، برون، چرخِ کج مدار
در مکتبِ حسین صغیر و کبیر نیست
گو پیر سال خورده و گو طفل شیرخوار
درسی که سال خورده به عمری گرفته است
نوزادِ طفل خوانَدَش از بَر به شاهکار
تدریس شیرخوار، ز دامان مادر است
شیری که خورد، شیر نخورده به روزگار
شیر، اَر به پنجه میشکند پشت دشمنش
این شیرخوار، با نگهش میکند شکار
پاسخ به تیر حرمله، با یک نگاه داد
با آن نگه، که بود در آن تیر، صد هزار
آن تیر خورده با نگهِ تیربارِ خویش
بنیاد تار و پود ستم، کرد تار و مار
زد لکّهای، به صفحهی تاریخ دشمنان
کش هفت آن دَهر، نشوید، به هفت بار
آن دَم که دست و پا زدی، آن دستبسته طفل
پَر بسته، سر بریده چو بلبل در احتضار
آهسته، لب به گوش پدر بر نهاد و گفت
بابا مبارک است تو را فتح کارزار
ما کار دشمن تو، در این عرصه ساختیم
رفتیم و باز گوش به فرمان در انتظار
آه از دَمی که خونِ علی را به کف، حسین
افشاند، بر فلک به ره و رسم یادگار
گفتا که خون اصغر من تا به رستخیز
ای بهترین امین، به امانت نگاهدار
آمد ندا، ز هاتف غیبی، که یا حسین
قربانیت قبول به درگاهِ کردگار
در راهِ ما گذشتهای از جان و جاه خویش
ما را و جاه ما همه رازان خود شمار
دیگر میان ما و تو، ما و توئی، نماند
آن جا که ما توئیم، تو مائی، دگر چه کار
فریاد العطش ز بیابانِ کربلا میرسد
بودند دیو و دَد همه سیراب و
میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
از آب هم مضايقه کردند کوفيان
خوش داشتند حُرمت مهمان کربلا
*****
آزادگان عالَم و مردان روزگار
شیرانِ شَرزه جمله به میدانِ کارزار
در مکتب حسینِ علی خواندهاند و بَس
درس شجاعت و شرف و عزّت و وقار
گردن، به بندِ بندگیِ کَس نمینهند
گر زیر تیغ دشمن و گر بر فرازِ دار
دنیا به دیدهی دلشان، پَست و بیبهاست
نام نکوی مرد، بِه از قصر زرنگار
خرد و کلان، چو دایره بر گرد هم زنند
از محور آورند، برون، چرخِ کج مدار
در مکتبِ حسین صغیر و کبیر نیست
گو پیر سال خورده و گو طفل شیرخوار
درسی که سال خورده به عمری گرفته است
نوزادِ طفل خوانَدَش از بَر به شاهکار
تدریس شیرخوار، ز دامان مادر است
شیری که خورد، شیر نخورده به روزگار
شیر، اَر به پنجه میشکند پشت دشمنش
این شیرخوار، با نگهش میکند شکار
پاسخ به تیر حرمله، با یک نگاه داد
با آن نگه، که بود در آن تیر، صد هزار
آن تیر خورده با نگهِ تیربارِ خویش
بنیاد تار و پود ستم، کرد تار و مار
زد لکّهای، به صفحهی تاریخ دشمنان
کش هفت آن دَهر، نشوید، به هفت بار
آن دَم که دست و پا زدی، آن دستبسته طفل
پَر بسته، سر بریده چو بلبل در احتضار
آهسته، لب به گوش پدر بر نهاد و گفت
بابا مبارک است تو را فتح کارزار
ما کار دشمن تو، در این عرصه ساختیم
رفتیم و باز گوش به فرمان در انتظار
آه از دَمی که خونِ علی را به کف، حسین
افشاند، بر فلک به ره و رسم یادگار
گفتا که خون اصغر من تا به رستخیز
ای بهترین امین، به امانت نگاهدار
آمد ندا، ز هاتف غیبی، که یا حسین
قربانیت قبول به درگاهِ کردگار
در راهِ ما گذشتهای از جان و جاه خویش
ما را و جاه ما همه رازان خود شمار
دیگر میان ما و تو، ما و توئی، نماند
آن جا که ما توئیم، تو مائی، دگر چه کار
نظرات
نظری وجود ندارد !