راه افتاده عباس راه افتاده

راه افتاده عباس راه افتاده
چشمام سمت جولانگاه افتاده

نئش نحس دشمن روی خاکا
زیر سم اسب شاه افتاده

مددی ابوفاضل
به تو میگه فاطمه ولدی ابوفاضل

مددی ابوفاضل
نمیاد شبیه تو احدی ابوفاضل

مددی ابوفاضل
کسی نیست مقابلت ابوفاضل

پا نمیشه هر کسی رو زدی
مددی ابوفاضل

استادی ابالفضل
درس تو پیش علی پس دادی ابالفضل

وقتی ضربه میزدی تو صفین علی گفت
بابا الحق خود استعدادی ابوالفضل‌

(یا ابوفاضل)

سر می‌ریزه از دم سر می‌ریزه
شمشیر می‌زنه پیکر میریزه

نعره می‌زنه تو میدون انگار
صدها قعله‌ی خیبر می‌ریزه

قمری ابوفاضل
تو دقیقا مثل شیر

قمری ابوفاضل
یه تنه حریف صد نفری
ثمر ابوفاضل
من بنازم
شهزاده ابالفضل
باوفا ترین یل آزاده ابالفضل

تو یه صفین رو اداره کردی علی گفت
نمیاد رو دستت فرمانده اباالفضل

(یا ابوفاضل)