عاشق شدن شاید اگر اما نمیخواهد
1259
6
- ذاکر: محسن عراقی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام حسین (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1403
عاشق شدن شاید اگر اما نمیخواهد
مجنون نمیگوید مرا لیلا نمیخواهد
من آمدم دورت بگردم، برنگردانم
شمع نگاهت گرد خود پروانه میخواهد
دنیا برای اهل دنیا، من تو را دارم
آنکس تو را دارد دگر دنیا نمیخواهد
امروز جایی نوکری کردم که اربابش
هر چه شود عذر مرا فردا نمیخواهد
عاشق میان سینهاش دارد حسینیه
عاشق برای گریه کردن، جا نمیخواهد
ذکر تو در زمان حمله، حسین
موقع کظم غیظ، یاحسن است
اَبرویت کج شود برای عدو
بدترین راه جنگ تنبهتن است
یکتنه میزنی به قلب سپاه
کشته ما را شجاعتت، عزمت
به عمو رفتهای خدا را شکر
ای بنازم به شیوهی رزمت
تو که یادآور اُحد هستی
تو که تمثال جنگ صفّینی
به گروهان مبدّلش کردی
لشکری را به طرفة العینی
ذکر لبهای خشک تو شده بود
دائم از روی پشت بام، حسین
چه بگویم برای توصیفت
اولین کشتهی امام حسین
عاشقان از تو یاد میگیرند
عمر خود را به یار بخشیدی
پرت شد پیکر تو روی زمین
به سقوط اعتبار بخشیدی
هر کس کسی دارد ولیکن من ندارم
کاری به جز زانو بغلکردن ندارم
من دوست دارم کوچهگردِ شب شدن را
شب تا سَحر دلواپسِ زینب شدن را
رفتم اما یک نفر دوروبَرم بود
آن یک نفر همسایهی پشت سرم بود
معجر برای دخترت، کم دارد اینجا
من خوردهام، سیلیِ محکم دارد اینجا
اینجا وفادارند وفای دروغی
بازار هم دارند، چه بازار شلوغی
اینجا که میآیی، کمی معجر بیاور
از دست خود، انگشترت را دربیاور
این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند
حتی به رأس اصغرِ تو، سنگ میزند
لحظهی کشتنت بلندنشد ضجّهی مادر تو حداقل
و نرفتند لشکری با اسب به روی پیکر تو حداقل
مثل حسین، حداقل خواهرت چشم انتظار نبود
تکهتکه نکردهاند تو را کشتنِ تو ادامهدار نبود
و خلاصه هزار مرتبه شُکر آبرویت برای آب نرفت
و خلاصه هزار مرتبه شُکر سرِ تو مجلس شراب نرفت
شراب میخوره مقابل چشمای رباب میخوره
غروب میزنه به دندونای حسینم با چوب میزنه
ای وای مستی میکنه
به معجرای بچهها، دراز دستی میکنه
دستم به دامان کسی که بین کوچه
دستش جدا از دامن مولا نمیشد
جانِ علیِ مرتضی در مشت او بود
او را زدند و باز مشتش وا نمیشد
او را زدند و نبض عالم تند میزد
نبض جهان با نبض او در ارتباط است
قُنفذ خراج خویش را در کوچه پرداخت
گِرداب کینه یاسِ ما را غرق میکرد
در ضربهها ضرب مُغیره فرق میکرد
یارالی نَنه نَنه نَنه
اینی که زدن ناموس منه
میخ کوتاه بیا، همسرم از پا افتاد
این زمزمه در کوچه و بازار بلند است
سقّای حرم آب شد و آب نیاورد
آب به خیمه نرسید، فدای سرت
حسین قامتش خمید، فدای سرت
مست زدند
هممونو عدهای پست زدند
به حجاب دخترت دست زدند
پروانهام کن، دورت بگردم
من که به جز گریه برات کاری نکردم
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
مجنون نمیگوید مرا لیلا نمیخواهد
من آمدم دورت بگردم، برنگردانم
شمع نگاهت گرد خود پروانه میخواهد
دنیا برای اهل دنیا، من تو را دارم
آنکس تو را دارد دگر دنیا نمیخواهد
امروز جایی نوکری کردم که اربابش
هر چه شود عذر مرا فردا نمیخواهد
عاشق میان سینهاش دارد حسینیه
عاشق برای گریه کردن، جا نمیخواهد
ذکر تو در زمان حمله، حسین
موقع کظم غیظ، یاحسن است
اَبرویت کج شود برای عدو
بدترین راه جنگ تنبهتن است
یکتنه میزنی به قلب سپاه
کشته ما را شجاعتت، عزمت
به عمو رفتهای خدا را شکر
ای بنازم به شیوهی رزمت
تو که یادآور اُحد هستی
تو که تمثال جنگ صفّینی
به گروهان مبدّلش کردی
لشکری را به طرفة العینی
ذکر لبهای خشک تو شده بود
دائم از روی پشت بام، حسین
چه بگویم برای توصیفت
اولین کشتهی امام حسین
عاشقان از تو یاد میگیرند
عمر خود را به یار بخشیدی
پرت شد پیکر تو روی زمین
به سقوط اعتبار بخشیدی
هر کس کسی دارد ولیکن من ندارم
کاری به جز زانو بغلکردن ندارم
من دوست دارم کوچهگردِ شب شدن را
شب تا سَحر دلواپسِ زینب شدن را
رفتم اما یک نفر دوروبَرم بود
آن یک نفر همسایهی پشت سرم بود
معجر برای دخترت، کم دارد اینجا
من خوردهام، سیلیِ محکم دارد اینجا
اینجا وفادارند وفای دروغی
بازار هم دارند، چه بازار شلوغی
اینجا که میآیی، کمی معجر بیاور
از دست خود، انگشترت را دربیاور
این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند
حتی به رأس اصغرِ تو، سنگ میزند
لحظهی کشتنت بلندنشد ضجّهی مادر تو حداقل
و نرفتند لشکری با اسب به روی پیکر تو حداقل
مثل حسین، حداقل خواهرت چشم انتظار نبود
تکهتکه نکردهاند تو را کشتنِ تو ادامهدار نبود
و خلاصه هزار مرتبه شُکر آبرویت برای آب نرفت
و خلاصه هزار مرتبه شُکر سرِ تو مجلس شراب نرفت
شراب میخوره مقابل چشمای رباب میخوره
غروب میزنه به دندونای حسینم با چوب میزنه
ای وای مستی میکنه
به معجرای بچهها، دراز دستی میکنه
دستم به دامان کسی که بین کوچه
دستش جدا از دامن مولا نمیشد
جانِ علیِ مرتضی در مشت او بود
او را زدند و باز مشتش وا نمیشد
او را زدند و نبض عالم تند میزد
نبض جهان با نبض او در ارتباط است
قُنفذ خراج خویش را در کوچه پرداخت
گِرداب کینه یاسِ ما را غرق میکرد
در ضربهها ضرب مُغیره فرق میکرد
یارالی نَنه نَنه نَنه
اینی که زدن ناموس منه
میخ کوتاه بیا، همسرم از پا افتاد
این زمزمه در کوچه و بازار بلند است
سقّای حرم آب شد و آب نیاورد
آب به خیمه نرسید، فدای سرت
حسین قامتش خمید، فدای سرت
مست زدند
هممونو عدهای پست زدند
به حجاب دخترت دست زدند
پروانهام کن، دورت بگردم
من که به جز گریه برات کاری نکردم
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
نظرات
نظری وجود ندارد !