حاج حسن خلج

خوش آن که حلقه‌های سر زلف واکنی

1024
15
خوش آن که حلقه‌های سَر زلف واکنی
دیوانگان سلسله‌ات را رها کنی

کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی

تو عهد کرده‌ای که به خونم کشی و من
من دست بر دعا که به عهدت وفا کنی

دانی که چیست عاقبت کار عاشقی؟
جانانه را ببینی و جان را فدا کنی

(کاشکی خاک حریم حرمت می‌بودم
می‌خرامیدی و من در قدمت می‌بودم)۲

بی غم عشق تو صد حیف زِ عمری که گذشت
بیش از این کاش گرفتار غمت می‌بودم

تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنیم

با بی کسی و غربت و غم می‌سازیم
با شیون و آه دم به دم می‌سازیم

سوگند به آن چهار قبر خاکی
یک روز برایتان حَرم می‌سازیم
****
از لحظه‌ای که خانه‌ی حیدر خراب شد
احوال اهل بیت همه یکسر خراب شد

وقتی که رکن خانه‌ی مولای ما شکست
دنیا به فرق فاتح خیبر خراب شد

اُف بر تو روزگار که یک مرد بی‌نظیر
در کوچه پیش دیده‌ی همسر خراب شد

زهرا زمین که خورد یقین مرد مرتضی
هر چه شد بین در و دیوار شد

یکبار در مدینه و صد بار در کربلا
طاق و رواق آل پیمبر خراب شد
****
وقتی که با لب تشنه برادری کشته شد
یک آسمان بلا سر خواهر خراب شد

آنقدر ضربه زد ز قفا بر حسین ما
لب‌های تیز تیغه‌ی خنجر خراب شد

با خنجر خراب چه ها کرد بگذریم
سر روی نیزه رفته و حنجر خراب شد

افتاده بین قتلگاه تو چنگ کینه‌ی سپاه
نداره دیگه جون پناه پناه خواهر

دورش پُر از کمینه زینب داره می‌بینه
رو سینه‌ی داداشش شمر لعینه

بالای گودال هی میره از حال
پیر شده زینب قد هزار سال

(سالار زینب سالار زینب)۲

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش