خورشید حلم شمع شبستان زینب است
252
5
- ذاکر: محمدرضا بذری
- سبک: شعر مدح
- موضوع: حضرت زینب (س)
- مناسبت: ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
- سال: 1402
خورشیدِ حِلم شمعِ شبستانِ زینب است
دریای صبر بندهی طوفانِ زینب است
اسلام زیرِ سایهی ایمانِ زینب است
با این حساب شیعه مسلمانِ زینب است
بی ذکر او به وادی عِطرَت نمیرسیم
بی اِذن او به گریهی هیئت نمیرسیم
بی حبِّ او به وادی جنّت نمیرسیم
دَخلِ بهشت در پِی دکّانِ زینب است
در کوچهی کرامت او کاسهها پُر است
از طبخِ روزمرهی او ظرف ما پُر است
این سفرهای که دوروبرِ آن گِدا پُر است
تولیَتَش به دست حسن جانِ زینب است
این شور در محیطِ دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گِدا را ثواب کرد
ما را برای نوکریاش انتخاب کرد
این شیعهخانه کشورِ ایرانِ زینب است
آری سپاهِ اَبرَهه غرق عذاب شد
سِجّیلِ غزه بر سرِ صَهیون خراب شد
مَکرِ یهود یک شَبه نقش بر آب شد
این عزمِ رزم حاصل جریان زینب است
در جای حق نشسته خدای مقاومت
در گوش دشمن است صدای مقاومت
قربانِ سیّدالشهدای مقاومت
آن حاج قاسمی که به قربان زینب است
دنیا چقدر تشنهی دیدار مُقتداست
این فتنهها که در همه جای جهان به پاست
گردوغبارِ جاروی جشن ظهور ماست
نزدیک روزِ دیدن جانانِ زینب است
با بالِ اشک هیچ نماندهست تا دَمشق
آنقدر اهلِ گریه کشاندهست تا دَمشق
ما را خودِ سهساله رساندهست تا دَمشق
یعنی رقیه تعزیهگردانِ زینب است
ای زائرِ حسین به او احترام کن
پای برهنه حجِ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن
ایوان طلا نمایشِ ایوانِ زینب است
در وقت رَزم واژهی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر برتر است
زینبی که زینبِ کرّارِ حیدر است
نامِ علی مِدالِ محبّانِ زینب است
هنگام خطبهخوانی او آفِتاب شد
دنیا به ترک کردنِ ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد
شامِ سیاه عرصهی جولانِ زینب است
در کوچههای کوفه دلِ مضطرش شکست
در زیرِ دست و پای اَراذل پَرش شکست
نزدیک خانهی پدر او سرش شکست
تا روز حشر شیعه پریشانِ زینب است
دریای صبر بندهی طوفانِ زینب است
اسلام زیرِ سایهی ایمانِ زینب است
با این حساب شیعه مسلمانِ زینب است
بی ذکر او به وادی عِطرَت نمیرسیم
بی اِذن او به گریهی هیئت نمیرسیم
بی حبِّ او به وادی جنّت نمیرسیم
دَخلِ بهشت در پِی دکّانِ زینب است
در کوچهی کرامت او کاسهها پُر است
از طبخِ روزمرهی او ظرف ما پُر است
این سفرهای که دوروبرِ آن گِدا پُر است
تولیَتَش به دست حسن جانِ زینب است
این شور در محیطِ دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گِدا را ثواب کرد
ما را برای نوکریاش انتخاب کرد
این شیعهخانه کشورِ ایرانِ زینب است
آری سپاهِ اَبرَهه غرق عذاب شد
سِجّیلِ غزه بر سرِ صَهیون خراب شد
مَکرِ یهود یک شَبه نقش بر آب شد
این عزمِ رزم حاصل جریان زینب است
در جای حق نشسته خدای مقاومت
در گوش دشمن است صدای مقاومت
قربانِ سیّدالشهدای مقاومت
آن حاج قاسمی که به قربان زینب است
دنیا چقدر تشنهی دیدار مُقتداست
این فتنهها که در همه جای جهان به پاست
گردوغبارِ جاروی جشن ظهور ماست
نزدیک روزِ دیدن جانانِ زینب است
با بالِ اشک هیچ نماندهست تا دَمشق
آنقدر اهلِ گریه کشاندهست تا دَمشق
ما را خودِ سهساله رساندهست تا دَمشق
یعنی رقیه تعزیهگردانِ زینب است
ای زائرِ حسین به او احترام کن
پای برهنه حجِ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن
ایوان طلا نمایشِ ایوانِ زینب است
در وقت رَزم واژهی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر برتر است
زینبی که زینبِ کرّارِ حیدر است
نامِ علی مِدالِ محبّانِ زینب است
هنگام خطبهخوانی او آفِتاب شد
دنیا به ترک کردنِ ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد
شامِ سیاه عرصهی جولانِ زینب است
در کوچههای کوفه دلِ مضطرش شکست
در زیرِ دست و پای اَراذل پَرش شکست
نزدیک خانهی پدر او سرش شکست
تا روز حشر شیعه پریشانِ زینب است
نظرات
نظری وجود ندارد !