امیر کرمانشاهی

حسین امد

1536
3
حسین آمد و آزاد از یزیدَت کرد
خلاص از قفسِ وعده و وعیدت کرد

سیاه بود و سیاهی هر آنچه می‌دیدی
تو را سپرد به آیینه ،رو سپیدَت کرد

چه گفت با تو در آن لحظه‌های تشنه حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدَت کرد؟

به دست و پایِ تو بارِ چه قفل‌ها که نبود
حسین آمد و سرشار از کلیدَت کرد

جنون تو را به مرادَت رساند ناگاهان
عجب تشرُّفِ سبزی جنون مریدَت کرد

نصیب هر کَس و نا کش نمی‌شود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدَت کرد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش