امیر عباسی

الا ای مظهر جود خدایی

1596
5
الا ای مظهر جود خدایی
جوادی حضرت ابن الرضایی

تو عبداللهی و آقای مایی
کرامت از شما از ما گدایی

دو دست خالی آوردم برایت
سلام آقای من جانم فدایت

نه دنبال غذا و آب و نانم
نه محتاج عطای دیگرانم

به تو وابسته‌ام دیگر نرانم
خدا می‌خواست من‌سائل بمانم

خودش فرموده تا باشی مرادم
به دستور رضا عبد جوادم

کرم تو، جود تو، دست گدا من
وفای دائمی تو، بی‌وفا من

خطاپوشی تو و پر مدعا من
به تو بدکرده‌ام آقا تماماً

ولی به رو نیاوردی تو اصلاً
مرا بی‌آبرو کردی تو؟ اصلاً

نه دنیا نه طلا می‌خواهم از تو
بجای آن ولا می‌خواهم از تو

پر از دردم دوا می‌خواهم از تو
برات کربلا می‌خواهم از تو

اگرچه جلد بام کاظمینم
فدایی فدایی حسینم

دوباره ماجرای حجره با زهر
دوباره دردها را شد دوا زهر

زمین زد بی‌کسی را بی‌هوا زهر
چه می‌خواهد ز آل مصطفی زهر

کشید از سینه‌اش آتش زبانه
امان از غربت مردی به خانه

میان پایکوبی دست و پا زد
زمین که خورد مادر را صدا زد

دودستش را به خاک حجره تا زد
گریز روضه را به کربلا زد

بفکر روضه خدالتریب است
شبیه جد عطشانش غریب است

خودش غمگین ولی این قوم شادند
غرورش را به زیر پا نهادند

برای کشتنش در اتحادند
بمیرم آب هم دستش ندادند

ملائک آه از دل می‌کشیدند
کنیزان آه نه، کِل می‌کشیدند

به روی بام رفت و نیمه جان داشت
لبی زخمی و جسمی ناتوان داشت

خدا را شکر اما سایبان داشت
حفاظی زیر بال کفتران داشت

کفن شد پیکرش الحمدلله
نبوده خواهرش الحمدلله

یا مظلوم حسین...

حسین

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش