جوون جوون رفتی و خاک غم به سرم ریخته

جوون جوون رفتی و خاک غم به سرم ریخته

[ حاج موسی رضایی ]
جوون جوون 
رفتی و خاک غم به سرم ریخته 
مثل خزون رو خاک کربلا پسرم ریخته 

نبود زینب من، اینجا میمردم‌ 
برای جسمت، عبا‌ آوردم 

ارباً ارباً اربا میبینمت 
با عمه رو عبا میچینمت

جای تو بین آغوشم بوده 
تابوتت عمری رو دوشم بوده 

وای وای یا ولدی...
****
روی زمین 
مثل حسن منم جگرم ریخته 
خواهر ببین، رو خاک کربلا پسرم ریخته 

ببین لرزه تو صدام افتاده 
سر پیری من عصام افتاده 

آه عَلَی الدنیا بعدک العفا 
تنهام گذاشتی رفتی باوفا

غمت شادی این مردم شده
گریه هام تو خنده ها گم شده

وای یا ولدی، علی...
****
گرد غربت 
از بعد رفتنت به حرم ریخته 
ای وای ای وای، رو خاک کربلا پسرم ریخته 

می‌مونه داغت، همیشه تازه 
روی جسم تو، جای مِقراضه 

روضه‌هات روضه‌ی مکشوفیه 
اینجا ابن مسعود کوفیه

اومده ببینه زندم یا نه 
باید باتو برگردم تنها نه

وای یاولدی، علی...
****
بنا نبود که آفت به باغ‌ِ ما بزنند
پسر بزرگ نکرده‌ام که دست و پا بزند
****
زخم‌های بدنت از دو طرف مرتبط است
هر کسی نیزه‌ای از پشت بزد، از رو برداشت

نظرات