ابوذر بیوکافی

تو هُرم آتیش نفس ندارم

1372
6
تو هُرم آتیش نفس ندارم
آروم نمی‌شه قلب زارم

مرهم به زخم دلم می‌ذارم
نوای مادر مادر دارم

این آتیشی که دوباره بر پاست
همون آتیش خونه‌ی مولاست
دوباره داغ پهلوی زهراست

أنَا ابنُ أعراقَ الثَرى
منم غریب کوچه‌ها، أنَا ابنُ الزهرا

پای برهنه رو خاک دویدم
جلو چشام هی در رو دیدم

خدا می‌دونه که چی کشیدم
به مادرم طعنه می‌شنیدم

به جای این‌که عبا بپوشم
بار مصیبت بود روی دوشم
میرم که جام بلا بنوشم

میخونم امّا بی صدا
میگم میون کوچه‌ها، أنَا ابنُ الزهرا

حرمت نذاشتن به سن و سالم
به اشک و آه و سوز و نالم

با این‌که امشب خراب حالم
روضه خون داغ گودالم

یه مرد زخمی یه مرد خسته
از این همه غم دلش شکسته
قاتل به روی سینش نشسته

سرش که از تن شد جدا
میره به روی نیزه‌ها، آه و واویلا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش