محمدحسین پویانفر

بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم

1841
10
بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم
تا نعره‌ی امیرِ جمل را نشان دهم
شمشیرِ بی‌نظیرِ جمل را نشان دهم
عمه به روم سنِ کمم را نیاوری
عباس می شوم عَلَمَم را بیاوری
عمه گریست اینهمه پَرپَر نزن نشد
ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد
حرفِ برادر است به خواهر نزن نشد
با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب
اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب
آه و واویلا صد آه و واویلا
زینب اگرچه دستِ پسر را مهار کرد
از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد
دستش کشید سمتِ عمویش فرار کرد
وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت
جایِ عموش نیزه‌ی شامی به او گرفت
آه و واویلا صد آه و واویلا
منبع متن : https://emam8.com

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش