آه چقدر چشم کشیدست علی بر رویش
1684
6
- ذاکر: محمدحسین پویانفر
- سبک: شعر روضه
- موضوع: فاطمیه
- سال: 1400
آه چقدر چشم کشیدست علی بر رویش
چادر بانویش نورِ سَرمد دارد
ولی افسوس که یک روضهی پر غُصهی بیحد دارد
روضهای بد دارد
ای مدینه ای داد
دادها از بیداد
از نگاهی سنگین
آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین
چه شده ، طعمهی بیباکی شد
یک نفر کاش بگوید که چرا خاکی شد
پشت در بود که آتش سر زد
یک نفر شعلهای آورد و به جانِ در زد
در آتشزده را وای که بر مادر زد
زینب اُفتاد و حسن بر سر زد
دید در کَنده نشد
ضربهی دیگر خورد وای که محکمتر زد
قُنفُذ از راه از آن لحظه که آمد میزد
تازه میکرد نفس را مجدد میزد
وای از دست مُغَیره چقدر بد میزد
جای هرکس که در آن روز نمیزد میزد
یکی بیاد تو کوچهها به مادرم کمک کنه
دست بابام و وا کنه مُغَیره رو جدا کنه
چندتایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا در
همه کج رفتن حتی میخ
همه لج کردن حتی در
بعد یک عمر مراعات کنیزان حرم
فِضّهی خادمه آخر به چه کاری افتاد
دیدم از دور که با نیزه بلندت کردند
ظاهرا جَدّ اطهرش هم بود
پدرش بود مادرش هم بود
تا که افتاد روی گونهی راست
بین مقتل برادرش هم بود
خواهرش بود و ذبح را میدید
دَم گودال دخترش هم بود
چادر بانویش نورِ سَرمد دارد
ولی افسوس که یک روضهی پر غُصهی بیحد دارد
روضهای بد دارد
ای مدینه ای داد
دادها از بیداد
از نگاهی سنگین
آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین
چه شده ، طعمهی بیباکی شد
یک نفر کاش بگوید که چرا خاکی شد
پشت در بود که آتش سر زد
یک نفر شعلهای آورد و به جانِ در زد
در آتشزده را وای که بر مادر زد
زینب اُفتاد و حسن بر سر زد
دید در کَنده نشد
ضربهی دیگر خورد وای که محکمتر زد
قُنفُذ از راه از آن لحظه که آمد میزد
تازه میکرد نفس را مجدد میزد
وای از دست مُغَیره چقدر بد میزد
جای هرکس که در آن روز نمیزد میزد
یکی بیاد تو کوچهها به مادرم کمک کنه
دست بابام و وا کنه مُغَیره رو جدا کنه
چندتایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا در
همه کج رفتن حتی میخ
همه لج کردن حتی در
بعد یک عمر مراعات کنیزان حرم
فِضّهی خادمه آخر به چه کاری افتاد
دیدم از دور که با نیزه بلندت کردند
ظاهرا جَدّ اطهرش هم بود
پدرش بود مادرش هم بود
تا که افتاد روی گونهی راست
بین مقتل برادرش هم بود
خواهرش بود و ذبح را میدید
دَم گودال دخترش هم بود
نظرات
نظری وجود ندارد !