میثم مطیعی

بوی خدا می‌داد دستانش

728
3
بوی خدا می‌داد دستانش
آن مرد عاشق، مرد میدان بود

فرمانده‌ی دل‌های حزب‌الله
چون سَرو‌های سبز لبنان بود

پروانه‌سان در آرزوی نور
عمری میان شعله‌ها جنگید

آتقدر دنبال شهادت رفت
تا عاقبت محبوب خود را دید

ما را مترسانید از طوفان
ما گردبادِ آسمان‌گردیم

ققنوسِ این بزمیم و در میدان
با خود به جز آتش نیاوردیم

اینک زمان مرگ اهریمن
اینک زمان انتقام ماست

ای تیغ‌های تشنه بسم الله
وقت نبردِ ما، قیام ماست

او صبح را فریا زد تا عمر شب کوتاه شد
آخر شهادت آمد و آغاز نصر الله شد

شیطان ز پا می‌افتد و پایان ظالم می‌رسد
سید حسن در لشگری با حاج قاسم می‌رسد

آئینه را بشکن تماشا کن
هر تکه‌اش تصویری از دریاست

تا استقامت است و حق باقیست
نصر خدا همداره پابرجاست

تهران و شام و کوفه و سَعده
امروز دوشادوش بیروت است

با خصم صهیونی بگو
اینک این منطقه انبار باروت است

ما فوج فوج از راه می آییم
با رعد و فتح و قادر و سِجّیل

مرگ خودش را زد رقم این‌سان
گور خودش را کَند اسرائیل

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش