به پریشانی هر زلف پریشان سوگند
1058
3
- ذاکر: سید امیر حسینی
- سبک: شعر مدح
- موضوع: پیامبر اعظم (ص)
- مناسبت: ولادت پیامبر و امام صادق علیه السلام
- سال: 1403
به پریشانی هر زلف هر زلف پریشان سوگند
به نفسهای لب خشک بیابان سوگند
به تب خاک ترک خوردهی سوزان سوگند
به نمک زار، به هر تشنهی باران سوگند
صبر دنیا به سر آمد، که سرآمد آمد
چهارده بار نوشتند محمد آمد
او تجلی ازل بر جبروت است که هست
او صراط است و ثبات است و ثبوت است که هست
او سوالی است جوابش که سکوت است که هست
او فلسفهی سر حبوت است که هست
ما ندانیم که هست آنکه ندانیم که بود
باید او خود بنویسد که بخوانیم که بود
ناگهان پرده برانداخته است از رویش
تا که کسری شکند از شکن گیسویش
قبله ارام بگیرد به خم ابرویش
که هیایو بکند زمزمهی یا هویش
جلوه در جلوه، جمال ازلی را دیدم
قبل میلاد علی بود، علی را دیدم
تشنهلب بود زمین، حضرت باران را دید
خار در خار پر از خار گلستان را دید
تیره جان بود و جهان بود که جانان را دید
پس از آن بود که آدم خود انسان را دید
رحمت واسعهاش، روی سر فاطمه است
او نفسهای علی و جگر فاطمه است
او فقط بود و فقط بود مسلمان خودش
مؤمن خویش شد و غرقهی ایمان خودش
جلوهای بود دو تا گشت، دو چندان خودش
دید با چشم خودش، عین خودش جان خودش
در کمالات خودش، نور جلی را میدید
او در ایینهی خود روی علی را میدید
ای که قبل از همه، معمار دو دنیا شدهای
قبل خود آمده اینگونه معما شدهای
آدم و یوسف و یعقوب و مسیحا شدهای
هر چه خوبان همه دارند تو یکجا شدهای
از ازل تا به ابد جیرهخور خوان تو ام
لات و عزی و هُوَل نیز مسلمان تو اند
آمدی با نفس عشق پیمبر بشوی
تا که تکثیر شوی تا که مکرر بشوی
فاطمه فاطمه، هی حیدر و حیدر بشوی
تا حسین و حسن و باقر و جعفر بشوی
تا رضا و علی و هادی و موسی باشی
آمدی تا نفس حضرت زهرا باشی
لب تو غرق تمنای حسین و حسن است
چشم تو مات تماشای حسین و حسن است
خیره بر مادر بابای حسین و حسن است
که فقط سینهی تو جای حسین و حسن است
کیستی کعبهی ما ای همه آمال علی
ای حسین و حسن و ای سلسلهی آل علی
تو جلوداری و شمشیر خدا پیش تو است
چه غمی هست تو را شیر خدا پیش تو هست
خیبر و بدر و احد، تیر خدا پیش تو هست
که علی نعرهی تکبیر خدا، پیش تو است
همه حیرت زدهی ضربهی کاری شدهاند
چه خیالی است اگر آن دو فراری شدهاند
نسب ماست که از آل شقایق باشیم
و کمی جرعه کش بهر حقایق باشیم
این کریمی شما بود که عاشق باشیم
قسمت این بود که از لطف تو لایق باشیم
تا بگویند به ما قبلهی دنیا آمد
که علی مژده بده صادق زهرا آمد
مذهب ماست به تأسیس اباعبدالله
مکتب ماست به تدریس اباعبدالله
ما همه مست احادیث اباعبدالله
نفس ماست به تقدیس اباعبدالله
کنیهی عشق است همانند حسین
ای به قربان دلت ای دل دربند حسین
غزه امروز بمان از دل ویران برخیز
راه کم مانده ببین، جبههی جولان برخیز
همتی مانده فقط غیرت لبنان برخیز
فتح نزدیک شده، لطف شهیدان برخیز
مرگ صهیون و یهودا چقدر نزدیک است
به تو سوگند که هنگام سحر نزدیک است
به نفسهای لب خشک بیابان سوگند
به تب خاک ترک خوردهی سوزان سوگند
به نمک زار، به هر تشنهی باران سوگند
صبر دنیا به سر آمد، که سرآمد آمد
چهارده بار نوشتند محمد آمد
او تجلی ازل بر جبروت است که هست
او صراط است و ثبات است و ثبوت است که هست
او سوالی است جوابش که سکوت است که هست
او فلسفهی سر حبوت است که هست
ما ندانیم که هست آنکه ندانیم که بود
باید او خود بنویسد که بخوانیم که بود
ناگهان پرده برانداخته است از رویش
تا که کسری شکند از شکن گیسویش
قبله ارام بگیرد به خم ابرویش
که هیایو بکند زمزمهی یا هویش
جلوه در جلوه، جمال ازلی را دیدم
قبل میلاد علی بود، علی را دیدم
تشنهلب بود زمین، حضرت باران را دید
خار در خار پر از خار گلستان را دید
تیره جان بود و جهان بود که جانان را دید
پس از آن بود که آدم خود انسان را دید
رحمت واسعهاش، روی سر فاطمه است
او نفسهای علی و جگر فاطمه است
او فقط بود و فقط بود مسلمان خودش
مؤمن خویش شد و غرقهی ایمان خودش
جلوهای بود دو تا گشت، دو چندان خودش
دید با چشم خودش، عین خودش جان خودش
در کمالات خودش، نور جلی را میدید
او در ایینهی خود روی علی را میدید
ای که قبل از همه، معمار دو دنیا شدهای
قبل خود آمده اینگونه معما شدهای
آدم و یوسف و یعقوب و مسیحا شدهای
هر چه خوبان همه دارند تو یکجا شدهای
از ازل تا به ابد جیرهخور خوان تو ام
لات و عزی و هُوَل نیز مسلمان تو اند
آمدی با نفس عشق پیمبر بشوی
تا که تکثیر شوی تا که مکرر بشوی
فاطمه فاطمه، هی حیدر و حیدر بشوی
تا حسین و حسن و باقر و جعفر بشوی
تا رضا و علی و هادی و موسی باشی
آمدی تا نفس حضرت زهرا باشی
لب تو غرق تمنای حسین و حسن است
چشم تو مات تماشای حسین و حسن است
خیره بر مادر بابای حسین و حسن است
که فقط سینهی تو جای حسین و حسن است
کیستی کعبهی ما ای همه آمال علی
ای حسین و حسن و ای سلسلهی آل علی
تو جلوداری و شمشیر خدا پیش تو است
چه غمی هست تو را شیر خدا پیش تو هست
خیبر و بدر و احد، تیر خدا پیش تو هست
که علی نعرهی تکبیر خدا، پیش تو است
همه حیرت زدهی ضربهی کاری شدهاند
چه خیالی است اگر آن دو فراری شدهاند
نسب ماست که از آل شقایق باشیم
و کمی جرعه کش بهر حقایق باشیم
این کریمی شما بود که عاشق باشیم
قسمت این بود که از لطف تو لایق باشیم
تا بگویند به ما قبلهی دنیا آمد
که علی مژده بده صادق زهرا آمد
مذهب ماست به تأسیس اباعبدالله
مکتب ماست به تدریس اباعبدالله
ما همه مست احادیث اباعبدالله
نفس ماست به تقدیس اباعبدالله
کنیهی عشق است همانند حسین
ای به قربان دلت ای دل دربند حسین
غزه امروز بمان از دل ویران برخیز
راه کم مانده ببین، جبههی جولان برخیز
همتی مانده فقط غیرت لبنان برخیز
فتح نزدیک شده، لطف شهیدان برخیز
مرگ صهیون و یهودا چقدر نزدیک است
به تو سوگند که هنگام سحر نزدیک است
نظرات
نظری وجود ندارد !