بزرگ مدینه بزرگ همه
2009
30
- ذاکر: مجید رضانژاد
- سبک: زمینه
- موضوع: امام حسن مجتبي(ع)
- مناسبت: شب پنجم محرم
- سال: 1401
بزرگ مدینه، بزرگ همه
دعای قنوت شب فاطمه
بیا خانه را آب و جارو زدم
به عشقت خودم پشت در آمدم
خودم آمدم تا سلامت کنم
به جای همه احترامت کنم
بیا احترامت فقط با من است
جواب سلامت فقط با من است
تو خورشید زهرای این خانهای
عزیزم تو آقای این خانهای
مهیای تو خانه را ساختم
علی جان بیا سفره انداختم
بیا سیر امشب نگاهت کنم
تماشای رخسار ماهت کنم علی
تمنای دستار سرد منی
تو دلگرمی من، تو مرد منی
بیا چارهی حال پروانه کن
بیا گیسوان مرا شانه کن
اگر گیسوانم بهم ریخته است
کمی کار خانه سرم ریخته است
سرم را اگر پیش تو بستهام
اگر گریه کردم، کمی خستهام علی
خیال تو راحت رویم زخم نیست
اگر گریه هم کردم از درد نیست
که اینگونه دلگیر کرده تورا
چه کَس اینچنین پیر کرده تورا
به امر پیمبر عمل میکنی
بمیرم که زانو بغل میکنی
ببینم تورا روبهراهی علی
بمیرم برایت علی
غمت را روی شانهام بردهام
نگو از غریبی مگر مُردهام
مدینه اگر نیست گریان تو
منو بچههایم به قربان تو
به دنیاپرستی عمل میکنند
شنیدم تورا کم محل میکنند
اگر بیقراری به مسجد نرو
اگر غصه داری به مسجد نرو
کنار منو بچههایم بمان
همین جا نماز جماعت بخوان
اگرچه در خانهات هم شکست
علی خانهی تو بهشت من است
یل خیبر انقدر گریه کن
جلوی در انقدر گریه نکن
من از اشک مردانه دق میکنم
همین گوشهی خانه دق میکنم
مگر مُرده باشم تو گریه کنی
زمین خورده باشم تو گریه کنی
زمین خوردن من فدای سرت
کتک خوردم اصلاً فدای سرت
بر آن خون دیوار خیره نشو
به تیزی مسمار خیره نشو
به جان علی پهلویم بهتر است
عزیزدلم بازویم بهتر است
تو حرف از مدینه شنیدی علی
سر من خجالت کشیدی علی
حلالم کن از غم شکستی علی
تو آیا ز من راضی هستی علی
ببین رفتنیم به زحمت نیفت
جواب کسی را نده هر چه گفت
نمیمانم انقدرها همسرم
به زودی از این کوچهها میپرم
همین صبح تابوتم آماده شد
لباس حسینت هم آماده شد
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
اگر میشود میتوانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
دعای قنوت شب فاطمه
بیا خانه را آب و جارو زدم
به عشقت خودم پشت در آمدم
خودم آمدم تا سلامت کنم
به جای همه احترامت کنم
بیا احترامت فقط با من است
جواب سلامت فقط با من است
تو خورشید زهرای این خانهای
عزیزم تو آقای این خانهای
مهیای تو خانه را ساختم
علی جان بیا سفره انداختم
بیا سیر امشب نگاهت کنم
تماشای رخسار ماهت کنم علی
تمنای دستار سرد منی
تو دلگرمی من، تو مرد منی
بیا چارهی حال پروانه کن
بیا گیسوان مرا شانه کن
اگر گیسوانم بهم ریخته است
کمی کار خانه سرم ریخته است
سرم را اگر پیش تو بستهام
اگر گریه کردم، کمی خستهام علی
خیال تو راحت رویم زخم نیست
اگر گریه هم کردم از درد نیست
که اینگونه دلگیر کرده تورا
چه کَس اینچنین پیر کرده تورا
به امر پیمبر عمل میکنی
بمیرم که زانو بغل میکنی
ببینم تورا روبهراهی علی
بمیرم برایت علی
غمت را روی شانهام بردهام
نگو از غریبی مگر مُردهام
مدینه اگر نیست گریان تو
منو بچههایم به قربان تو
به دنیاپرستی عمل میکنند
شنیدم تورا کم محل میکنند
اگر بیقراری به مسجد نرو
اگر غصه داری به مسجد نرو
کنار منو بچههایم بمان
همین جا نماز جماعت بخوان
اگرچه در خانهات هم شکست
علی خانهی تو بهشت من است
یل خیبر انقدر گریه کن
جلوی در انقدر گریه نکن
من از اشک مردانه دق میکنم
همین گوشهی خانه دق میکنم
مگر مُرده باشم تو گریه کنی
زمین خورده باشم تو گریه کنی
زمین خوردن من فدای سرت
کتک خوردم اصلاً فدای سرت
بر آن خون دیوار خیره نشو
به تیزی مسمار خیره نشو
به جان علی پهلویم بهتر است
عزیزدلم بازویم بهتر است
تو حرف از مدینه شنیدی علی
سر من خجالت کشیدی علی
حلالم کن از غم شکستی علی
تو آیا ز من راضی هستی علی
ببین رفتنیم به زحمت نیفت
جواب کسی را نده هر چه گفت
نمیمانم انقدرها همسرم
به زودی از این کوچهها میپرم
همین صبح تابوتم آماده شد
لباس حسینت هم آماده شد
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
اگر میشود میتوانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
نظرات
نظری وجود ندارد !