مهدی رسولی

ای آنکه گشودی به رویم باز دری را

1672
15
ای آنکه گشودی به رویم باز دری را
خرج من آلوده نمودی نظری را

شرمنده‌تر از نوبت قبل آمدم ای وای
دیدی ز من آیا تو گرفتارتری را

قانع نشده دل که گنه‌کارتَرینم
غفلت زده از دست دهم هر سحری را

از خجلت جرم و گنه آتش نگرفتم
تا اینکه گرفتند ز من چشم تری را

ستّاری تو گرچه شده شامل حالم
من ترک نکردم صفت پرده دری را

گفتند شهادت هنر مرد الهی است‌
باید به کجا برد غم بی‌هنری را

ما چشم به راهیم که با فاطمه آید
همراه برد نو سفر محتضری را

یا بن الحسن کجایی
من آمدم گدایی

سلام دل بی واهمه
به روزه‌دار فاطمه

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش