الهی بمیرم که امالبنینی
1054
13
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت ام البنین (س)
- مناسبت: هیئت هفتگی
- سال: 1401
الهی بمیرم که امّالبنینی
شده آسمونمش بدونِ قمر
شده وقتِ پیری بدونِ عصا
بمیرم که دیگه نداره پسر
واویلا، واویلا، واویلا حسین
حسین جان، حسین جان، حسین جان
بنازم به این بانویِ باوفا
شده الگویِ روضه در عالمین
با اینکه پسر داده تو کربلا
رو خاکا میشینه میگه وای حسین
آخه براش گفته زینب ی صبح تا غروب
به آتش کشیده همه هستیش رو
نشون داد موهاشو به امّالبنین
نشون داد کبودی رو دستش رو
براش گفته زینب حرم ریخت بهم
همین که علمدارشون خورد زمین
هنوز جایِ پایِ سنان و اَنس
رویِ چادرامون مونده، مادر ببین
آخه از اون موقعهای که براش گفت یکی
ز مشک و علیاصغر و قحط آب
میومد شبا دیگه گریون میگفت
نشد آب بیاری، حلال کن رباب
شنیدم به چشماش یکی تیر زده
دو دستِ رشیدش جدا شد ز تن
شده آسمونمش بدونِ قمر
شده وقتِ پیری بدونِ عصا
بمیرم که دیگه نداره پسر
واویلا، واویلا، واویلا حسین
حسین جان، حسین جان، حسین جان
بنازم به این بانویِ باوفا
شده الگویِ روضه در عالمین
با اینکه پسر داده تو کربلا
رو خاکا میشینه میگه وای حسین
آخه براش گفته زینب ی صبح تا غروب
به آتش کشیده همه هستیش رو
نشون داد موهاشو به امّالبنین
نشون داد کبودی رو دستش رو
براش گفته زینب حرم ریخت بهم
همین که علمدارشون خورد زمین
هنوز جایِ پایِ سنان و اَنس
رویِ چادرامون مونده، مادر ببین
آخه از اون موقعهای که براش گفت یکی
ز مشک و علیاصغر و قحط آب
میومد شبا دیگه گریون میگفت
نشد آب بیاری، حلال کن رباب
شنیدم به چشماش یکی تیر زده
دو دستِ رشیدش جدا شد ز تن
نظرات
نظری وجود ندارد !