حاج محمدرضا طاهری

اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز

39
2
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز
گذشت ماه خدا، ماه ما نیامد باز

شبیه هر رمضانی که بی‌تو آمد و رفت
نفس به سینه‌ی ما ماند و جان نیامد باز

چقدر هر سحر از درد دوری‌اش یک ماه
صدا زدیم که آقا بیا، نیامد باز

دوباره من نشدم آن‌چه را که او می‌خواست
دوباره کرد برایم دعا، نیامد باز

اگرچه بد شده‌ بودم ولی مرا بخشید
اگرچه شد دلش از من رضا، نیامد باز

دوباره روضه بخوان روضه‌خوان که گریه کنیم
که صاحب همه‌ی روضه‌ها نیامد باز

بگو پس از گذشتن یک ماه گریه
در دستم مگو که تذکره‌ی کربلا نیامد باز

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش