یک وظیفهی دیگری که مسئولین ما باید به آن توجّه داشته باشند، قدردانی از ظرفیّتهای درونی و داخلی کشور و شناخت این ظرفیّتها است. بسیاری از این ظرفیّتها وقتی ما آنها را نشناسیم متوقّف میماند؛ کمااینکه متأسّفانه همین هم اتّفاق افتاده است؛ خیلی از ظرفیّتها را [نشناختهایم]، از جمله ظرفیّت همین جوانهای خوب را. گرههایی در کار برخی از مسئولان در بخشی از تشکیلات عظیم دولتی و حکومتی وجود دارد که این جوانها میتوانند این گرهها را باز کنند؛ هم با سرانگشت اندیشهی جوانانهی تابناکشان، هم با سرانگشت کار عملیشان میتوانند این گرهها را باز کنند؛ قدر جوانها را بدانند، به جوانها مراجعه کنند، از نظرات آنها استفاده کنند. غالب جاهایی که از نظرات آنها استفاده کردیم و بهرهمند شدیم، به موفّقیّت دست پیدا کردیم. قدر جوانها را بدانند، قدر بلندپروازیهای جوانها را هم بدانند. جوانها بلندپروازند، ایرادی ندارد؛ همین بلندپروازیها است که یک ملّت را جلو میبرد و از توقّف [بازمیدارد]. از هیاهوی غربیها هم بیمی به دلشان راه ندهند.